28
دی

امام حسن عسکری و مساله مهدویت

دو نکته ای که باید در زندگی امام حسن عسکری‌علیه‌السلام مدنظر قرار بگیرد،ابتدا بحث پیش از تولد ایشان و دوم شهادتشان بسیار حایز اهمیت است. از امام جوادعلیه‌السلام به بعد ائمه به استثنای وظایف امامت و هدایت در جامعه اسلامی، زمینه‌ساز ظهور حضرت مهدی‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم بودند بنابراین از امام جوادعلیه‌السلام به بعد دیگر دسترسی به ائمه معصوم کم شد.

امام حسن عسکری‌علیه‌السلام در شرایط بسیار سخت و پنهانی زندگی کرد،ایشان طوری زندگی کردند که در دوران محدودیت هم بتوانند نقش خود را ایفا کنند بنابراین تنها امام معصومی که البته به ظاهر مشرف به حج نشدند، امام حسن عسکری بود چرا که شرایط ایشان بسیار سخت و خفقان‌آور بود.

علت زمینه‌سازی ائمه برای امامت مهدی موعود را عدم ایجاد شک و شبهه بین شیعیان به شمار می آید بالاخره قرار بود امام مهدی در غیبت باشند اگر این زمینه‌سازی نمی‌شد، قطعاً شیعیان هم به شک و شبهه می‌افتادند بنابراین در دوران عسکرین دیگر مردم خیلی با غیبت نامأنوس نبودند.امام حسن عسکری‌علیه‌‌السلام همه شرایط، برنامه‌ها و اهدافش را گذاشت تا مسأله مهدویت جا بیافتد این هم امر دشواری بود چرا که فهم مهدویت در آن شرایط راحت نبود، همانگونه که اگر عاشورا نبود تمام اسلامِ پیغمبر از بین می‌رفت اگر جریان مربوط به امام حسن عسکری نبود، مسأله مهدویت هم به این شکل رشد نمی‌کرد.

در بین ائمه یکی امام جواد 25 ساله و سپس امام حسن عسکری 28 ساله در سن جوانی به شهادت رسیدند، سن کم شهادت ایشان نشان می‌دهد که چه قدر ایشان در خفقان و سختی‌ بودند، بنابراین وقتی امام معصوم محدود می‌شوند شهادتشان زودتر اتفاق می‌افتد و برای حکومت جائر راحت‌تر است.

گام بعدی زمینه‌‌سازی امام حسن عسکری‌علیه‌السلام برای مسأله مهدویت را نشان‌دادن امام پس از میلادشان تنها به افراد خاص و نیروهای مورد اعتمادشان بود، امام بعد از اینکه پسرشان به دنیا آمدند برای اینکه کسی نتواند مهدی‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف را انکار کند به برخی از خواص و نیروهای مورد اعتماد جامعه ایشان را نشان داد این تعداد افراد عادی نبودند شیعیان صد در صد بودند، بنابراین چون مورد اعتماد جامعه قرار داشتند هرچه اینها می‌گفتند بقیه قبول می‌کردند، پس زمینه‌سازی مسأله مهدویت اینجا انجام شد.

یادآوری احادیث پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به خواص و نزدیکان و انتصاب بعضی از افراد به عنوان وکیل امام حسن عسکری‌علیه‌السلام در مناطق شیعه‌نشین نیز با اهمیت است، مثلاً ابن بابویه وکیل امام حسن عسکری‌علیه‌السلام در قم بودند حتی متن وکالت نامه‌ای که امام حسن عسکری ابن بابویه قمی را وکیل کرده بود موجود است. همه این مسائل باعث شد که مسیر امامت ادامه پیدا کند.

منبع: برگرفته از سخنان حجت‌الاسلام علی‌اکبر میرزایی


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: محبوبه رحیمی [عضو] 
5 stars

رای شما 5 ستاره

1394/11/06 @ 14:54
نظر از: محبوبه رحیمی [عضو] 

سلام علیکم
واقعا وبلاگ خوب و متنوع ایی دارید . ممنونم

1394/11/06 @ 14:50
نظر از: نرجس خاتون(س) شاهین شهر [عضو] 

باسلام
- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري - عليه السلام
- :حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ.

«بحارالأنوار، ج 1، ص 95، ح 27»

امام حسن عسكري - عليه السلام - فرمود: نيكوئي شكل و
قيافه، يك نوع زيبائي و جمال در ظاهر انسان پديدار است و نيكو بودن عقل و درايت،
يك نوع زيبائي و جمال دروني انسان مي باشد.

میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک باد

1394/10/29 @ 20:27
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

میلاد بر شما مبارک

1394/10/28 @ 11:38
نظر از: مدرسه مهران ایلام [عضو] 

با سلام دوست عزیز.خداقوت از تلاشهای فراوان شما در فضای مجازی.
دوست خوبم به من بازم سر بزنید و یادآوری بفرمایید بیام بهتون سر بزنم.(تا آمار دوتامون بره بالا).لبخند.
موفق باشید
………………………………………
پاسخ:
سلام علیکم
ممنون از حضورتان
ان شا الله

1394/10/26 @ 15:37
نظر از: توازئی [عضو] 

سلام علیکم با تشکر از نگاه گرم شما دوستان.

1394/10/26 @ 09:55


فرم در حال بارگذاری ...

27
دی

تولد شوم صهیونیسم در فلسطین


اولين پيشگامان و پيشاهنگان مرگ‌آفرين در سرزمين فلسطين اشغالي، مهاجرين يهود روسي بودند كه گلداماير و بن گورين از جمله آنان مي‌باشند. اين مهاجرت از آغاز پيدايش افكار صهيونيستي شروع شد. كشتار يهوديان بي‌گناه در شب عيد فصح در سال 1903 توسط «اوباش و پليس» دولت تزار، بر مهاجرت صهيونيستها به فلسطين سرعت بخشيد. پايه‌گذاران دولت غاصب در بين اين گروه اوليه بودند.

ژوزف باراتس كه جزو اولين گروه مهاجرين بود، در كتاب «دهكده‌اي در كنار اردن» نوشته است: «يكي از عللي كه نهضت صهيونيستي در روسيه به وجود آمد و بزودي كسب قدرت كرد» رفتار سبعانه افراد پليس دولت تزار بود. يهوديان حق زندگي در شهرها را نداشتند و بايد در دهات زندگي مي‌كردند. نامبرده نوشته است: «بدتر از همه اين بود كه ما را به كراهت و نجاست متهم مي‌كردند و شايع مي‌كردند كه يهوديها بچه‌هاي مردم را مي‌كشند و گوشت آنها را مي‌خورند …» 1

...

در سال 1881 اولين گروه از جوانان يهودي «از خاركف عازم فلسطين شدند»؛ البته با اين فكر كه نخستين سازمان صهيونيستي را در آن جا تشكيل دهند. آنها عضو سازماني بودند كه به علامت اختصاري [B.I.A.U] معروف بود و معني اين حروف كه اولين حروف عبري است، يعني: «بگذار راهي را كه در پيش است، طي و خانه يعقوب را بنا كنيم.» 2 اولين دسته از مهاجرين به نام ريشون لوسيون ناميده مي‌شدند.

سازمان جهاني صهيونيسم در سال «1897» تشكيل شد و از جمله كارهاي اوليه آن، جمع‌آوري اعانه براي استقرار يهودياني بود كه عازم مهاجرت بودند. اين صندوق در سال 1901 شروع به فعاليت كرد. لكن خانواده روچيلدها از سالها قبل در فلسطين شروع به خريد زمينهاي كشاورزان فقير عرب كرده و در آن جا به فعاليتهاي توليدي و كشاورزي مدرن پرداخته بودند. همه مهاجرين يهودي كه به فلسطين وارد مي‌شدند، اول در دهكده شراب‌سازي آنها مشغول به كار مي‌شدند و بعدآ با آشنايي با محيط، به كارهاي ديگر مي‌پرداختند.

مهاجرت يهوديان صهيونيست به فلسطين، گرچه دل نگرانيهايي براي فلسطينيهاي آگاه به وجود آورده بود، لكن قول و قرارهاي دولت انگليس در جنگ جهاني اول با اعراب و رهبر آنان شريف حسين به آنان كمي قوت قلب داده بود. از سوي ديگر، دولت انگليس براي آنكه اعراب را عليه دولت عثماني بشوراند و پنجه بر قسمتهاي زيادي از خاورميانه بيندازد به شريف حسين قول داده بود كه چنانچه او فرمان جهاد را صادر كند و اعراب را وادارد تا عليه عثمانيها قيام كنند، آن دولت نيز ماهيت عربي سرزمينهاي آن منطقه را به رسميت خواهد شناخت. لذا فلسطين نيز بر پايه همان قول و قرارها مي‌بايست ماهيت خود را كه يك كشور عربي است، حفظ كند.

ولي سياست دولت انگليس، بويژه در زماني كه چرچيل وزير امور خارجه بود، حقوق مردم فلسطين در پرده استتار باقي ماند. «نكته مهم اين بود كه دولت انگليس نمي‌خواست اعراب فلسطيني را به عنوان يك عامل سياسي بشناسد … براي آنان قابل تصور نبود، اعرابي به دنبال افكار ناسيوناليستي تا بدانجا پيش روند كه به عنوان يك عامل سياسي در جهان مطرح شوند». 3

در نامه‌اي كه ماك ماهون در تاريخ 24 اكتبر سال 1915، به شريف حسين نوشت، درباره حمايت دولت انگليس نسبت به تشكيل دولت ملي و مستقل اعراب فلسطين در پايان جنگ مطلبي عنوان نكرد و موضوعي كه دال بر تأييد حكومت مستقل عربي در فلسطين باشد، آورده نشد. لذا نامبرده در نامه ديگري اين مطلب را مشخص و صراحتآ عنوان كرد كه «به غير از قسمت تحت نفوذ فرانسه» در خاورميانه، ساير قسمتها، سرزمين عربي است. اين نامه در وزارت امور خارجه انگليس به سرقت رفت. ناگزير به قول و قرار شفاهي رجوع شد.

از جمله مفسران، يكي ارنولد توين‌بي بود كه در آن وقت، يكي از اعضاي وزارت امور خارجه انگليس بود. نامبرده چنين اظهار نظر كرد: «در حالي كه فلسطين جزو سرزمينهاي مورد ادعاي شريف حسين است، اما در نامه ماك ماهون درباره آن به صراحت بحثي نشده است؛ لذا دولت انگليس به طور ضمني فلسطين را جزو سرزمينهاي عربي شناخته است». 4

پس از جنگ اول جهاني، فلسطين با وجود عدم خواست مردم آنجا رسمآ تحت قيموميت انگليس قرار گرفت. درست اواخر جنگ بود كه اعلاميه بالفور صادر شد و هجوم مهاجرين صهيونيست، آغاز و با همه موانعي كه ظاهرآ دولت انگليس بر سر راه آنان گذاشته بود، روز به روز افزون گشت. به قدرت رسيدن هيتلر نيز بر اين مهاجرت اثر مستقيم داشت.

اين مهاجرتها زنگ خطر بود كه اعراب خفته را بيدار كرد. لذا در سال 1937 «پان اسلاميسم» تشكيل و در اولين جلسه آن، حدود «چهارصد نفر از اعضاي پان عربيسم» شركت كردند. در پايان، قطعنامه‌اي به شرح زير صادر شد:

فلسطين يك قسمت از سرزمين عربي است و هيچ قسمت آن بدون رضايت اعراب از آن جدا نخواهد شد … ما به دولت انگليس هشدار مي‌دهيم كه بين دوستي ما و يهوديان، يكي را انتخاب كند. 5 انگليس بايد در سياست خود در مورد فلسطين تجديد نظر كند؛ يا اينكه ما آزاد خواهيم بود كه با قدرتهاي ديگر اروپايي كه سياستي عليه دولت انگليس دارند، همراه شويم. 6

بديهي است، اين اولتيماتوم در رهبران دولت بريتانيا تأثيري نكرد و در دسامبر 1939 چرچيل موافقت دولتش را با تشكيل خانه ملي يهود در فلسطين اعلام نمود.

اين مسئله باعث شد كه اولين درگيري شديد بين مهاجرين يهود و اعراب فلسطين درگيرد. «در آن جنگ، 122,3 عرب كشته شدند. 110 نفر توسط فرماندار يهودي انگليسي فلسطين، هربرت ساموئل به دار آويخته شدند. 775,1 نفر زخمي شدند.»؛ اما از يهوديان مهاجر «329 نفر كشته و 857 نفر زخمي شدند.» و از انگليسيها «تنها 386 نفر زخمي شدند». 7

اين، اولين جنگ بين فلسطينيان و مهاجرين صهيونيست است. در ژوئن 1945 وقتي كه جنگ بين فلسطينيان و مهاجرين يهود پايان گرفت، بن گورين به آمريكا رفت و در آنجا با سازمان يهوديها و بسياري از «اشخاص مورد اعتماد» وارد مذاكره شد و براي «ايجاد صنايع جنگي در بخش اسكان داده فلسطين گفتگو كرد.» او معتقد بود كه: «آينده‌اي نزديك ممكن است ما را درگير جنگ با ارتشهاي ممالك عربي كند». او در كتاب خود به نام «اسرائيل يا سالهاي مبارزه» با افتخار نوشته است: «با مبلغي كمتر از يك ميليون دلار، ماشين‌آلات و دستگاههايي خريدم كه بيش از چندين ميليون دلار ارزش آنها بود …» 8

اين، اولين كمك نظامي يهوديان آمريكا به دولت غاصب است.

با آغاز جنگ جهاني دوم، يهوديان وارد ارتش انگليس شدند؛ در حالي كه همان موقع به دولت هيتلر نيز پيشنهاد همكاري داده بودند. حضور صهيونيستهايي همچون «حييم وايزمن» در قواي انگليس، موجبات شكست كنفرانس سران كشورهاي عربي را فراهم ساخت. سازمان پان عربيسم ضعيف شد. حاج امين الحسيني، رهبري فلسطينيان را به عهده گرفت. در اين وقت، سازمانهاي تروريستي صهيونيستها وارد صحنه شدند.

سازمانهاي تروريستي صهيونيستي
1. هاگانا
اين سازمان در سال 1920 توسط آن دسته از صهيونيستها كه در جنگ جهاني اول همراه قواي انگليس جنگيده بودند، تشكيل شد. مؤسس آن، يعني اولين كسي كه با سازمان جاسوسي صهيونيستها در فلسطين همكاري داشت، يك مرد كارگر به نام اولاهو گُلمب 9 بود. او سازمان جاسوسي مهاجرين روسي را كه يك سازمان نظامي جاسوسي بود، بنيان نهاد.

2. دفاع ملي، ايرگون
جناح راست سازمان هاگانا كه به دفاع ملي 10 معروف بود، بعدآ به نام ايرگون 11 به مفهوم سازمان نظامي ملي معروف شد و به همان نام ايرگون خطاب مي‌شد. هاگانا نيز به همان كار جاسوسي و سرّي خود ادامه مي‌داد. دولت انگليس از وجود آنان اطلاع داشت و بارها خودش از آنان به عنوان «كمك پليس» استفاه كرده بود و همه آنها به تفنگهاي ساخت انگليس مجهز بودند. در آن روزها، فعاليت گروه هاگانا آن چنان چشمگير بود كه «… بن گورين و آرلوزوروف 12 ]يكي ديگر از صهيونيستها[ تصميم گرفتند امتيازات زيادي به فعاليتهاي هاگانا بدهند و در سال 1931 از كنگره صهيونيستها تقاضاي كمك مالي بيشتري براي آنان كردند … در سال 1936 مبالغ هنگفتي از محل آژانس يهود كمك دريافت كردند كه همه صرف خريد اسلحه از طريق غيرقانوني شد و برنامه تعليمات نظامي آنان گسترش يافت». 13 بيشتر اعضاي هاگانا ماركسيست بودند؛ «همچون موشه دايان» و «ايگال» 14 كه بعدآ به «ايگال آلون» معروف شد. گروه هاگانا حتي «عليه يهوديان مخالف نيز اقدام مي‌كردند. آنها اين گونه عمليات را براي ريشه‌كن كردن شرِّ خائنان از سرزمين يهود، لازم مي‌دانستند و توجيه مي‌كردند». 15

وقتي كتاب سفيد از طرف دولت انگليس منتشر و در آن پيشنهاد شد كه فلسطين به سه قسمت يهودي نشين و سه قسمت عرب نشين تقسيم و اورشليم منطقه آزاد انتخاب شود، گروه تروريستي ديگري كه به مراتب مخوف‌تر و خونخوارتر از گروههاي قبلي بودند و به قول ماكسيم گيلان، تاريخ از آنان به نام «يكي از مخوف‌ترين و منفورترين گروه تروريست» 16 ياد كرده است؛ (يعني جنگجويان راه آزادي) تشكيل شد كه به نام «گروه اشترن» معروف شدند و در اسرائيل آنان را «Lehy» خطاب مي‌كردند. براي اين گروه، عرب و يهودي و يا انگليسي و ديگري فرقي نمي‌كرد … در بررسي سوابق گروه «هاگانا»، بازرسين به نام «بيش از چهل تن از يهوديان نيز برخورده‌اند» كه «به دست اعضاي ايرگون و لهي ]اشترن[ كشته شده بودند». اين افراد عمومآ انگليسي و عرب و يهودي بودند كه با صهيونيسم موافق نبودند.

مناخيم بگين، رهبر گروه ايرگون بود. او در تاريخچه گروه مذكور نوشته است: «… افرادي را كه تصور مي‌شده است در صورت دستگيري اطلاعات خود را در اختيار پليس خواهند گذاشت، مي‌كشتند». 17 البته مجازات خبرچين در تمام گروههاي تروريستي مرگ بود. از فعاليتهاي «ضد صهيونيستي يهوديان» به عنوان «فعاليتهاي بيمارگونه» ياد مي‌كردند.

از آنجا كه در اسرائيل تروريسم از مشاغل شريف است و تروريستهايي همچون مناخيم بگين و اسحق شامير، از جمله افرادي هستند كه داراي آبرو و احترام خاصي مي‌باشند و از آنها استقبال شايان مي‌شود و به نامِ نامي آنان تمبر چاپ مي‌شود، لذا بي‌مناسبت نيست اگر دولت آنان را به نام تروريستهاي خدمتگزار تروريستها بناميم. آنها نه تنها اعراب، بلكه يهوديان متديني را هم كه با اعمال ترور و وحشت مخالف بودند، مي‌كشتند.

_________________________________

منابع:

1. ژوزف باراتس. دهكده‌اي در كنار اردن، ص 9 .
2. همان كتاب، صفحه 11 .
3. عذرا خطيبي ـ درگيريهاي اعراب و اسرائيل، ص 49 .
4. نقل از مجله خاورميانه، نوشته Dangillon، چاپ لندن 1969؛ مأخذ دوم، كتاب درگيريهاي اعراب و اسرائيل، عذرا خطيبي.
5. دولت انگليس به اين قسمت از قطعنامه جواب مثبت داد و دوستي اسرائيل را برگزيد.
6. Maxim Gilan. op. cit, P. 78.
7. Ibid, P. 78.
8. يوري ايوانف ـ صهيونيسم ـ صفحه 148 .
9. Elahu Golomb
10. Hagana Leumit
11. Irgun Tzwai Leumi
12. Chaim Arlozoroff
13. Howard M. Sachar. A History of Israel from the Rise of Zionism to our Time. New York:Alfred A. knopf. 1996. P. 214.
14. Picovitch *
15. نوم چامسكي ـ مثلث سرنوشت ـ ص 242.
16. Lohamey Herut Israel **
17. نوم چامسكي، صفحه 243.

برگرفته از منبع اینترنتی:

http://iichs.org/index.asp?id=887&doc_cat=1

 

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

24
دی

طعم مادری

طعم مادری

باز هم حکایت از مادر شدن و غریزه مادری است که در وجودم هرازگاهی بهانه میگیرد. مادر شدن یکی از نیاز های روانی زنان است. زنی که مادر می شود احساس تکامل و بلوغ دارد و به سمت کمال حرکت میکند و به اوج محبت کردن، عشق ورزیدن و البته دوست داشته شدن می رسد.
اوایل ازدواج دوست داشتم با همسرم هرازگاهی به مسافرت های طولانی بروم و از زندگی دونفریمان لذت ببرم اما حالا بعد از گذشت نزدیک به یک دهه از شروع زندگی مشترکمان غریزه مادری به شکل عجیبی در وجودم خودنمایی میکند به اندازه ای که طعم شیرین مادر شدن را باید در خواب هایم جستجو کنم.

بچه ها موهبت های الهی هستند و وجود آنها خواسته یا ناخواسته باعث قشنگ تر شدن زندگی میشود اما حکمت الهی اینگونه برایم رقم خورده که از داشتن این موهبت الهی محروم هستم و تنهایی هایم را با دنیای مجازی به اشتراک میگذارم چرا که جمع های خانوادگی برایم بسیار پر تنش شده است و دعاهای دست جمعی مهمانی های دور دست جمعی به بچه دار شدن ما ختم می شود. وقتی بقیه خواهر و برادرهایمان گوی سبقت را در فرزند آوری از ما ربوده اند همین ها تطبیق یافتن در جمع آنها را برایمان بسیار دشوار کرده است. خیلی از دوستان مشترکمان را بابت این قضیه ترک کردیم چون وجه اشتراکاتمان بسیار کمرنگ شده بود.

وقتی در وب گردی هایم علت فرزند آوری زوج های جوان را مطالعه کردم انگیزه های آنها را در چند سطر برایتان خلاصه وار ذکر میکنم:

1- نوه آوردن برای والدین: این سخن مختص افرادی است که استقلال فکری نداشته و کماکان نیازمند تایید از سوی والدین خود میباشند. بهتر است اینگونه زوج ها برای خودشان زندگی کنند.

2- کسی باشد که در دوران سالخوردگی عصای دستمان باشد: این طرز تفکرهم ترس از پیری را آشکار میسازد. نگرش والدین سوء استفاده گر و خودخواه به فرزندانشان.

3- بارداری و زایمان از تجارب زندگی هستند: بهتر است از این تجارب خودخواهانه صرفنظر کرده و از سایر تجارب زندگی لذت ببریم.

4- جبران مشکلات کودکی: این افراد آرزوها و تخیلات سرکوب شده خود را با بچه دار شدن و با برآورده ساختن تمام نیازهای فرزندشان (در واقع نیازهای کودکی خودشان) تسکین میبخشند. در واقع قصد دارند الگوی یک پدر و یا مادر خوب را به جامعه و اطرافیان خود نشان دهد.

5- همسرم خواهان بچه است: تحکیم رابطه و ترس از دست دادن همسردر واقع استفاده ابزاری از فرزند.

6- بدون فرزند ارکان خانواده سست میگردد: نشانگر عدم امنیت اجتماعی در فرد است. که بهتر است با ارتباطات دوجانبه موثر روابط خود را استحکام بخشید.

اما به نظر من کیفیت خوب روابط زندگی بسیار بیشتر از صرفا بچه دار شدن می تواند به کاهش احساس آسیب پذیری و افسردگی در دوران کهولت و تنهایی تاثیر بگذارد.

7- بچه نمک زندگی است: برای مقابله با زندگی یکنواخت و کسالت بار خودشان از کودکان به عنوان ابزار سرگرمی استفاده میکنند.باید این را درک کنیم که کودکان ابزار سرگرمی ما نیستند.

اما انگیزه ای که بیشتر از همه این موارد روحیات من را درگیر خود کرد “مادر شدن آرزوی هر زنیست “
مادرو پدر شدن کار بسیار آسانی است اما پدری کردن و مادری کردن کاری بسیار دشوار.

پس بهتر است این عبارت کلیشه ای که بهشت زیر پای مادران است را این گـونه بـاز گویی کنیم: “بهشت زیرپای زنانیست که بـرای فــرزندان حقیقی یا خوانده خود مادری می کـنـند.” هـر زن بـچه داری شـایسته نام مادری نیست. پیش از آنکه اقدام به بچه دار شـدن کنـیم بـهـتر است ببینیم صلاحیت این کار را داریم یا خـیر. ما باید از مـال، دانـش و بـلـوغ جســمی، اجتماعی و هیجانی کافی برخوردار باشیم تا بتوانیم نیازهای فرزند خود را از لحاظ مادی، معنوی و فکری تامین کنیم.

برای مادر شدن نیار به بچه دار شدن نیست کودکان بی سرپرست بسیاری منتظر مهر مادرانه ما هستند کودکانی که به خاطر نداشتن پدر و مادر یا عدم صلاحیت آنها در نگهداری از کودکشان در مراکز شبانه روزی و در رویای داشتن یک خانواده به سر میبرند.
به امید آنکه طعم شیرین مادری کردن را با تمام اعضای وجودم لمس کنم.


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: خادمین حضرت قاسم بن الحسن علیهماالسلام [عضو] 

سلام
ممنون از مطلب مفید و زیباتون
موفق باشید

می‌دانی…

بعضی‌ها را هر چه قدر بخوانی…خسته نمی‌شوی!

بعضی‌ها را هر چه قدر گوش دهی…عادت نمی‌شوند!

بعضی‌ها هرچه تکرار شوند… باز بکر هستند و دست‌نخورده!

دیده‌ای؟

شنیده‌ای؟

بعضی‌ها بی نهایتند!

مثل مادر…
…………………………………
پاسخ: با سلام و تشکر از حضور گرمتون

1394/10/25 @ 16:44
نظر از: [عضو]

با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تشکر از ارسال لینک، دست نوشته شما در طلبه نوشت نشریه بر خط و منتخب ها درج گردید.
موفق باشید.

1394/10/24 @ 21:33
نظر از: رحیمی [عضو] 

سلام دوست عزیز و پرتلاش
مطلب جامع و خوبی بود.
حقیقتا هر زنی که بچه دارد لیاقت مقام مادری رو نداره.مادری مقامی بس والاست که فقط بعضی ها درکش می کنند و وظایف و مسئولیتهایش را به انجام می رسانند..
………………………………………….
سلام
ممنون دوست عزیزم

1394/10/24 @ 16:48
نظر از: حسین [بازدید کننده] 
حسین
5 stars

سلام
مطلب شما رو خوندم

بله می تونید کودکان بی سرپرست رو تحویل بگیرید… کار بسیار خوبیه
شاید حکمت خدا این باشه که اینکار رو کنید…
اینو هم بخونید:
http://aftabgardoon.mihanblog.com/post/3824
کامل بخونید
……………………………………
پاسخ:
سلام
ان شا الله
جالب بود ممنون که این آدرس را معرفی کردید

1394/10/24 @ 13:32
نظر از: زلال نور [عضو] 

سلام علیکم
ممنون از مطلب زیباتون
ان شاءالله در پرتو عنایات حضرت حق موفق باشید
وتشکر ویژه بابت بازدید شمابزرگوار از وبلاگ زلال نور.

1394/10/24 @ 12:13


فرم در حال بارگذاری ...

19
دی

چشمان گریان در روز قیامت

آیت الله حق شناس:

و كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

تمام چشم ها روز قیامت گریان است الا سه چشم: چشمی که از خشیت خداوند گریسته باشد، چشمی که از حرام الهی پوشیده شده باشد و چشمی که شب هنگام در راه خداوند بیداری کشیده باشد.

من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۳۱۸


free b2evolution skin
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام به دوستار عزیز اهل بیت علیهم السلام
از محبت شما قداردانم.

زراره می گوید امام صادق(علیه السلام) فرمود:
ای زراره هیچ چشمی و گریه ای نزد خدا محبوب تر از چشم و گریه ای نیست که بر حسین(علیه السلام) بگرید. هیچ کس نیست که بر او بگرید مگر آنکه به فاطمه (سلام الله علیها) احسان نموده و او را شاد ساخته و بلکه به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) احسان نموده و حق ما را ادا کرده است . هیچ بنده ای نیست مگر آنکه چشمانش به هنگام حشر گریان است جز گریه کنندگان بر جدم امام حسین(علیه السلام). آنان نه تنها گریان نیستند بلکه در حالی سر از خاک برمی دارند که چشمانشان پرفروغ است و بشارت و سرور ایشان را درمی یابد، به حدی که از چهره ی ایشان آشکار است. مردمان در هراسند ولی آنان در امن و امان . خلق در حال عرض اعمالند و آنان در زیر سایه ی عرش با حسین(علیه السلام) مشغول سخن گفتن می باشند. از مخافت های روز حساب بیم ندارند و به ایشان گفته می شود وارد بهشت گردید ، اما آنان امتناع ورزیده سخن گفتن و نشستن با وی را برمی گزینند. حوریان به آنان پیغام فرستند ما با غلمان مشتاق دیدار شماییم ، اما ایشان از شدت سرور و کرامتی که در مجلس امام حسین(علیه السلام) مشاهده می کنند سر به سوی آنان بلند می نمایند.(کامل الزیارات)

یا علی علیه السلام

1394/10/24 @ 15:38


فرم در حال بارگذاری ...

3
دی

شباهت امام صادق (ع) وامام زمان عج

 


تحلیل گران و مورخان تاریخ دوران ولایت امام صادق علیه سلام را نقطه عطفی در تاریخ تشیع می دانند که اوضاع و شرایط سیاسی به علت دگرگونی هایی که داشت بستری مناسب برای بیان و تببین معارف تشیع و اسلام ناب محمدی از منبع اصلی حکمت فراهم کرد؛ تا اصول اعتقادی و فقه شیعه به صورت گسترده از لسان مبارک امام صادق علیه سلام بیان شود تا آنجا که تاثیر وجود مبارک ایشان علیه سلام در مذهب تشیع بر همگان روشن است و فقه شیعه به نام «فقه جعفری» معروف شده است.

هرچند که در طول ادوار تاریخ اوضاع و شرایط سیاسی همواره بر شیعیان سخت و طاقت فرسا بوده است تا آنجا که گاه حکام و غاصبان خلافت آنچنان بر محبان اهل بیت سخت می گرفتند که شیعه بودن جرم محسوب می شد و مسلمانان به خاطر دوست داشتن و ولایت امیرالمؤمنین مورد تعقیب و شکنجه قرار می گرفتند و گاه جان خود را از دست می دادند.

بر همگان روشن و بدیهی است که به علت اختلاف بنی امیه و بنی عباس فرصت مناسب تری برای استفاده مردم از محضر اهل بیت فراهم شده بود و مردم در مسائل شرعی و حتی روزمره خود می توانستند از محضر امام صادق علیه سلام کسب فیض کنند؛ تا آنجا که با مطالعه مقالات و تحلیل های انجام شده پیرامون دوران امامت، امام صادق علیه سلام بیشتر شاهد آن هستیم که تحلیل گران و مورخین بیشتر از کلاس های درس و شاگردان بی شمار آن حضرت سخن می گویند و به رونق علمی آن دوران توجه دارند؛ اما نکته قابل تامل آن است که با نگاه به تاریخ زندگانی امام صادق علیه سلام و رفتار جامعه مسلمین شاهد آن هستیم که برخی با توجه به شرایط و بستری که برای استفاده و کسب فیض از محضر امام علیه سلام فراهم است یا به امام صادق علیه سلام رجوع نمی کنند و یا اصلا حضرت را نمی شناسند و یا خود را در برابر ایشان صاحب نظر فرض کرده و به اختراع مذاهب ساختگی دست می زنند.

...

هرچند که دوران امام صادق علیه سلام برای شیعیان عصری طلایی بود و افرادی که فرصت شناس بودن در پرورش خود و طی مدارج عرفانی بسیار از آن حضرت استفاده کردند، اما با مطالعه تاریخ دوران امام صادق علیه سلام متوجه وجود افرادی می‌شویم که مورد عنایت و مهربانی حضرت قرار می گرفتند، اما از توجه به امام زمان خویش غافل بودند تا آنجا که ولی نعمت خود را نمی شناختند.

ابن شهر آشوب از ابوجعفر خثعمى نقل کرده که گفت: «حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام همیانى زر به من داد و فرمود: این را بده به فلان مرد هاشمى و مگو کدام کس داده. راوى گفت: آن مال را چون به آن مرد دادم گفت: خدا جزاى خیر دهد به آن که این مال را براى من فرستاده که همیشه براى من می فرستد و من به آن زندگانى میکنم و لکن جعفر صادق علیه السّلام یک درهم براى من نمیدهد با آن که مال بسیار دارد.»(1)

برخی از محبین و شیعیان نعمت وجود امام را در کنار خود از یاد می‌برند؛ بدان معنا که نه تنها برای کسب معرفت به آن بزرگواران مراجعه نمی‌کنند، بلکه در خلال زندگی روزمره فراموش می‌کنند که ائمه واسطه فیض خداوند هستند و هر نعمتی که به ما می‌رسد به سبب و برکت وجودی آنان است و باید در مشکلات و گرفتاری های خود به امام زمان (عج) مراجعه کنند.

داود رقى میگوید: نزد امام صادق- علیه السّلام- بودم که به من فرمود:«چرا رنگت تغییر کرده است؟»
گفتم: بدهى زیاد آن را این گونه کرده است. و قصد کرده ‏ام که از راه دریا به «سند» بروم و برادرم فلانى را بیاورم.
حضرت فرمود: «اگر خواستى برو».
گفتم: وحشت دریا و تلاطم آن مانع من میشود.
حضرت فرمود: «اى داود! کسى که تو را در خشکى حفظ میکند، در دریا نیز نگهدار تو میباشد. اى داود! اگر اسم و روح من نبود، رودخانه‏ ها جارى نمیشدند و میوه‏ ها نمی‏رسیدند و درختان سبز نمیگشتند.»(2)

یکی از شئون امام آن است که به واسطه برکت وجودی آنان خداوند رحمت خود را بر مردم می‌گستراند حتی نازل شدن باران و میوه دادن درخت ها به سبب وجود امام زمان (عج) است؛ اما وجود دائمی این نعمت سبب شده است تا ما نسبت به آن بی تفاوت باشیم؛ همان گونه که برخی افراد در دوران امام صادق علیه سلام نسبت به وجود آن حضرت بی توجه و غفلت زده بودند.

امام علی علیه سلام می فرماید: «خداوند به وسیله ما سختی زمانه را بر طرف می‌سازد و باران را به سبب ما فرو می فرستد.» متاسفانه محبین در مشکلات و گرفتاری های خود اعم از مالی و غیر مالی به صاحب الزمان (عج) مراجعه نمی کنند و راه حل مشکلات خود را در دست آن بزرگوارن جستجو نمی کنند.

به بیان دیگر هر خیری که از سوی خداوند به بشر می رسد به واسطه اهل بیت است. چنانچه در دعای عدیله می‌خوانیم: «بیمنه رزق الوری» و «و بوجوده ثبتت الارض و السماء»(3) با این حال برخی از محبین فراموش می کنند که اهل بیت واسطه فیض هستند و هرچه را که دارند از وجود امام زمان (عج) است.

مظلومیت امام صادق علیه سلام و امام زمان (عج) تنها در مباحث علمی و سیاسی نیست. بعضی می‌پندارند که مظلومیت ائمه بدان معنا است که خلافت به وسیله غاصبان از آن بزرگوارن گرفته شده است؛ برخی دیگر مهجوریت و مظلومیت امام را در مباحث علمی می دانند بدان معنا که مردم مرجعیت علمی امام را در همه مسائل اعم از دینی و غیر دینی به رسمیت نمی شناسند و به آن حضرات رجوع نمی‌کنند؛ اما واقعیت دردناک‌تر آن است که محبین فراموش می‌کنند که برای مشکلات و حوائج خود به سمت امام حرکت کنند و به ایشان رجوع کنند.

امام زمان(عج) سبب اتصال بین زمین و آسمان است چنان که در دعای ندبه می خوانیم:«این السبب المتصل بین الارض و السماء»(4) یعنی کجاست سبب اتصال زمین به آسمان؟ و اگر تقدیر بر این باشد که مشکلی از ما برطرف شود یا خیری به ما برسد حتما باید به سبب امام زمان(عج) باشد.

سالروز ولادت ائمه فرصتی مناسب است تا به فرزندان خود بیاموزیم که باید در کوچکترین مشکلات و گرفتاری های خود به درب خانه اهل بیت پناه ببرند و از آن‌ها یاری بخواهند؛ هرچند که شهادت و ولادت های اهل بیت فرصتی مناسب برای بازشناسی عقاید سیاسی اعتقادی شیعه است، اما نباید فراموش کرد که با شناساندن و یادآوری نعمت‌های امام حیّ حضرت بقیه الله الاعظم باید سعی در شناساندن این بعد و شأن از امامت را نیز به فرزندان خود داشته باشیم تا محبت اهل بیت در دل های فرزندان شیعه هر روز ریشه دار تر شود و در مشکلات و گرفتاری های خود حیران نشوند.

…………………………………………………….

پی‌نوشت‌ها:
1. منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ج‏2 1349

2. جلوه ‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ص : 447
3. مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی دعای عدیله
4. مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی دعای ندبه


free b2evolution skin
نظر از: سلاله [عضو] 

با سلام
مطالب وبلاگتون عالی است . و همچنین پوسته وبلاگ تان
موفق باشید
……………………………………..
پاسخ:
سلام دوست خوبم
نظر لطف شماست.
موفق باشید

1394/10/26 @ 08:55


فرم در حال بارگذاری ...

3
دی

امام صادق و داعیه تشکیل حکوت اسلامی

صوت امام صادق


برای دانلود صوت روی آیکون بالا کلیک کنید.

بخشی از سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این کلیپ صوتی می‌شنوید:

...

* مبارزه‌ی امام صادق یک مبارزه‌ی پنهانی بود. البته درباره‌ی مبارزات این بزرگوار اگر بخواهیم حرف بزنیم و مدارک و اسنادی را که در کتابها موجود است بیان کنیم، ساعتهای متمادی وقت می‌خواهد، من هم می‌خواهم چند دقیقه بیشتر صحبت نکنم. بنابراین فقط اشاره می‌کنم.
اولا امام صادق تفکر انقلابی اسلامی را که پادشاهان اموی حاضر به تحمل آن نبودند در میان مسلمانها رایج کرد. به طوری که در سراسر جهان اسلام امام خودش در مدینه بود، در حجاز، در عراق، در خراسان، در سیستان، در یمن، در مصر، در تمام آفاق وسیع اسلامی کسانی بودند که معتقد به امامت امام صادق بودند و علاقمند به آن حضرت بودند و اسلام را از دیدگاه امام صادق می‌شناختند و بس. اما امام صادق به این اکتفا نمی‌کرد.
در میان این هزاران هزار انسانی که به او معتقد بودند و علاقمند بودند یک جمع کوچکی را، که یک تشکیلات پنهانی و مخفی را تشکیل می‌دادند به وجود آورده بود، جمع شیعیان مخلص و فداکار. آنهایی را که اسرار امام صادق دست آنهاست، آنهایی که اگر پادشاهان و امرای بنی‌امیه آنها را می‌شناختند، با بدترین وضعی به شهادت می‌رساندند و در میان یاران امام صادق کسانی هستند که با همین وضع، با شدت، در زیر شکنجه جان سپردند بدون این‌که حاضر باشند کلمه‌ای از اسرار امام صادق را بیان کنند. اینها آن جمع شیعیان خاص بودند، اصحاب نزدیک.
البته این جمع از زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصلاة و السلام سابقه دارد؛ از بعد از شهادت امیرالمؤمنین و از هنگام صلح امام حسن با معاویه من نشانه‌های این جمع متشکل را که دور ائمه را می‌گرفتند و کارهای دشوار و حساس را انجام می‌دادند دیده‌ام تا زمان حسین‌بن‌علی علیه‌السلام و بعد در زمان امام سجاد و بعد زمان امام باقر اما گسترش این جمع در زمان امام صادق بود.
البته امام صادق در رابطه‌ی با این جمع با کمال تقیه رفتار می‌کرد. دائما به آنها سفارش می‌کرد که اسرار او را برملا نکنند، افشا نکنند، حرفها را نزنند. بعضی خیال می‌کنند اسرار امام صادق که مثلا به معلی‌بن‌خنیس یا دیگران، می‌گوید آنها را نگویید، اینها اسرار الهی است. اسرار الهی را امام صادق چرا مخفی کند. اسرار الهی، احکام فقه، معارف گوناگون را امام صادق برملا می‌کرد، پخش می‌کرد، همه جا می‌گفت، اما یک چیزهایی هم بودند که آنها را نباید کسی بداند، آنها همان چیزهایی بودند که در دل شیعیان امام صادق، شیعیان نزدیک، این امید را به وجود آورده بود که امام صادق قائمی است که قیام خواهد کرد و حکومت علوی را و حکومت آل محمد را برقرار خواهد ساخت و امام صادق در این مبارزه‌ی طولانی، توفیقات زیادی داشت.
۱۳۶۲/۰۵/۱۴

* بعضی خیال می‌کنند که امام صادق به سیاست کاری نداشت، علیه دستگاه فعالیتی نمی‌کرد، در صدد ایجاد حکومت الهی و علوی نبود، این خطاست؛ که متأسفانه مشاهده می‌شود که، با این‌که این قضیه بارها گفته شده و اهل فضل و اهل فن، باید دنبال کنند و بروند مدارک را ببینند به نکات توجه کنند و البته این کار هم انجام می‌گیرد به وسیله‌ی عده‌ی زیادی از صاحبان ذوق سلیم؛ اما باز گوشه و کنار کسانی پیدا می‌شوند که در نوشته‌ها و گفته‌های خودشان، توجه به این نکته نمی‌کنند که امام صادق علیه‌الصلاة و السلام، ماهیت مبارزه‌اش یک ماهیت سیاسی بود، کار فرهنگی او هم کار سیاسی بود، وقتی امام صادق می‌گوید من امامم، امام یعنی چه؟ امام یعنی حاکم جامعه، امام یعنی رئیس جامعه، یعنی من همان کسی هستم که این خلیفه‌ی غاصب بی دین، جای مرا گرفته. خب این حرف آیا یک حرف سیاسی است یا یک حرف فرهنگی است؟
۱۳۶۸/۰۳/۱۲


free b2evolution skin
نظر از: مدرسه مهران ایلام [عضو] 

با سلام دوست عزیز.به وبلاگ من خوش اومدید.وبلاگ پرمحتوایی دارید.بازم به من سر بزنید.

1394/10/24 @ 14:46


فرم در حال بارگذاری ...

28
آذر

انواع تفکر در کلام مجتهدی تهرانی


ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانی‌ها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و می‌توانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌‌داد که بر دل می‌‌نشست؛ به طوری که حتی هم ‌اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.

از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروی است که فرمودند: «فکر آینه حسنات است و کفاره سیّئات و روشنی دلها و وسعت خلق و به وسیله آن می رسد آدمی به آنچه صلاح امر معاد است و حاصل می شود اطلاع بر عواقب امور و زیادتی در علم و آن خصلتی است که هیچ عبادتی مثل آن نیست.»(معراج السعادة ، ملا احمد نراقي)

برگ درختان سبز در نظر هوشیار/ هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

در کتاب کاشف الاسرار داریم که پنج فکر است که آدم را ترقی می دهد. پنج تا فکر است که هر یک ساعتش ثواب 60 سال عبادت دارد. امام صادق علیه سلام در وصف اباذر می فرمایند: «کانَ أکثرُ عِبادَةِ أبیذَرٍّ رحمه الله التَّفکُّرَ و الاعتبار»؛ بیشترین عبادت ابوذر تفکر و کسب عبرت بود ( شیخ صدوق؛ الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1403، ج1، ص 42 و عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، قم، آل البیت(ع)، ج15، ص 197.) پنج تا فکر است انسان را ترقی می دهد. روزی یکی اش را صبح ها بعد از نماز شروع کنید.

...

خودت را بشناس

le="text-align: justify;">اول فکر در خدا شناسی: خودت را بشناس. خودت را که شناختی خدا را هم می شناسی. وقتی خودت را پیدا کردی، به مجرد اینکه فهمیدی که هستی، [خدا را هم می شناسی] لذا می گویند: «من عرف نفسه، فقد عرف ربّه». ( ميزان الحكمة، ج۳، ص۱۸۷۶ـ۱۸۷۷؛ الحياة، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱6) هر کس خودش را بشناسد. خدا را می شناسد. خودت را که شناختی دیگر خدا برایت معلوم می شود. همانطور که روح شما مجرد است…

من یک وقت خواب دیدم مرده‌ام روحم دارد دنبال جنازه‌ام می رود. من آنم که دنبال جنازه می‌رفت. این بدنم توی تابوت بود. ما خودمان غیر از این بدنمان است. این بدن ما مرکب است. همان طور که ما روح داریم. عالَم هم یک روحی دارد و مجرد است. و آن روح این عالم، خداست. همان که این روح ما در همه اعضای بدن ما هست، نمی شود بگوییم در دستمان هست در پایمان نیست.

تمام بدن ما روح است. در تمام عالم هم خدا هست. در آسمان هست در دریا هم هست. یک جایی باشد که خدا نباشد نیست. تمام دنیا مثل این روح بدن ما که همه جای بدن ما هست. این عالم هم یک روحی دارد. طبیعت بی شعور نیست. طبیعت با شعور است. همین که روح ما کار می کند با روحمان دستمان جلو و عقب می آید، غذا می خوریم.

پس فکر اول در آثار خدا. این توحید مفضّل را بخرید. مال مرحوم مجلسی. فارسی هم هست. که حضرت فرمود: تفکر کن مفضّل در حیوانات. که این پشه را چگونه خدا خلق کرده چیزی که چند وقت پیش شنیدم. الآن یک زن و شوهر که بخواهند ازدواج کنند باید بروند آزمایش خون. اگر خونشان به هم بخورد. اجازه ازدواج می دهند. آن وقت پشه می داند. من این جا خوابیده ام از آن دور می فهمد خون من به او می‌خورد یا نه. اگر بخورد مرا می زند، اگر نخورد نمی زند. لذا گاهی صبح که بیدار می شویم، خانواده می گوید: شب پشه ها نگذاشتند من بخوابم. من می گویم پیش من اصلا نیامده‌اند. معلوم می شود خون من به پشه نمی خورد. خیلی عجیب است. این ها آیات الهی است.

هرچه که فیل دارد پشه هم دارد. پشه اضافه هم دارد. حالا زن و شوهر باید بروند آزمایش خون! پشه قبل از این که آزمایش خون برود، خودش آزمایش دارد. دستگاه دارد. همچین که دارد می آید، از دور می فهمد. یا مثلا پشه آنجا نشسته. شما می خواهی پشه را بکشی. این دست که می رود نزدیکش صدای دست را می شنود، چون دست صدا دارد، هوا را که جا به جا می کند صدا تولید می کند. دماغت می سوزد! تا می خواهی بکشی. او می رود قبلا صدای دست شما را شنیده است.

گناهت را بشناس

دوم: فکر در گناهانی که یک عمر کردم. نمی دانم خدا از من می گذرد یا نه بشینم فکر کنم. یک خوفی در من پیدا بشود. نمی‌دانم با این گناهانی که کردم خدا از من راضی است یا نه. در گناهانت فکر کن.گناهانت را هیچ وقت فراموش نکن. غیبت، دروغ، نگاه به نامحرم، …

نعمت هایت را بشناس

سوم: به نعمت‌هایی که خدا بهت داده فکر کن. زن خوب، اولاد خوب، دین خوب، ولایت اهل بیت، شیعه مرتضی علی (ع) هستی. این ها همه نعمت‌های خداست. «إن تعدّو نعمت الله لاتحصوها».( سوره نحل آیه 18) خیلی نعمت‌ها خدا به من داده که به دیگران نداده. آن رفیقم خانه ندارد، من دارم. او زن ندارد، من دارم. او زنش بد است، من زنم نماز شب خوان است.

همه چیز را خدا به ما داده. واقعا چیزهایی به ما داده که به دیگران نداده. گاهی وقت ها من در خیابان می بینم، کارگر دارد خاک می برد. من با خودم می‌گویم ما اگر جای این ها بودیم چه کار می کردیم. بعضی ها الآن در خاک ها می گردند یک تکّه مقوا پیدا کنن ببرند بفروشند. یک لقمه نان تهیه کنند. در بوی گند خاک … به ما اگر صد هزار تومان هم بدهند این کار را می‌کنیم؟

برویم شب‌ها در خاک روبه‌ها بگردیم. یک قاشقی، چنگالی، یک مقوایی، یک نایلونی. از این راه نان می خوردند. خوب این را نگاه کن بگو من اگر جای این بودم چه می کردم. یا شوفر تریلی بودم زن بچه ام را نمی دیدم. هر ده شب یکبار. یک ماه یکبار. در بیابان ها خوابم ببرد. تصادف کنم. درباره همه نعمت هایی که داری بنشین یک روز فکر کن.

بهشت را بشناس

چهارم: فکر در آیات وعد. آیات وعد آیاتی است که در مورد بهشت است. «بشر الصابرین». بشارت بده به صابران. این هایی که داغ اولاد می بینند. ای پیغمبر به آنها برو مژده بده.، بشارت بده: «الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا انّا لله و انّا الیه راجعون».(آیه 156 سوره بقره)  هر کس عمل صالح انجام دهد، وارد بهشت می شود. یک عالمه آیات داریم که راجع به بهشت است. به آن آیات وعد می گویند.

جهنم را بشناس

پنجم: فکر در آیات وعید. «وعید» آیات جهنّم است. یکی از آیاتش را بخوانم. «کلّما نضجت جلودهم بدّلنا جلوداً غیرها لیذوقو العذاب» (سوره نسا آیه 56) وقتی پوست جهنّمی در جهنّم می سوزد. خدا یک پوست دیگر به بدنش خلق می کند که دو مرتبه بسوزد. باز می سوزد باز پوست دیگر خلق می کند که بسوزد. چون در جهنّم مرگ نیست.

نه در بهشت مرگ است نه در جهنّم. «وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ».( سوره عنکبوت آیه 64) الْحَیَوَان یعنی حیات. عالم آخرت عالم حیات است. مرگ و میر دیگر آنجا نیست. پس هرچه پوست جهنّمی می سوزد. پوست دیگر جایگزینش می کنند. در این آیات آدم باید فکر کند. گریه کند. بگوید خدایا اگر مرا ببرند جهنّم چه می شود. پوستم هی می سوزد دو مرتبه پوست جدید بدل می روید، «لیذوقوا العذاب»؟

 


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

28
آذر

حماسه امام حسن عسکری در شرایط تحریم


تاریخ تشیع پر از وقایع و حوادثی است که در توسعه و تحول تفکر شیعی نقش بسزایی داشت. در این میان، مواضعی که توسط امامان معصوم علیهم السلام با توجه به شرایط و فشارهای سیاسی خلفای اموی و عباسی اتخاذ گردید، بسیار حائز اهمیت است.

در عهد امامت امام عسگری(ع) به واسطه هراس خلفای عباسی از قیام آن حضرت و با توجه به تولد فرزند ایشان به عنوان مهدی موعود(عج) که نابودکننده ظلم و جور بود، فشار، اختناق و محدودیت های سیاسی خلافت عباسی نسبت به امام(ع) و شیعیان ایشان روز به روز بیشتر تر می شد تا آنجا که آن حضرت در سامرا، کاملاً تحت نظر و مراقبت بودند.

با این وجود امام(ع) وظیفه سنگین زمینه سازی و آمادگی برای غیبت امام دوازدهم(عج) و جلوگیری از انحرافات را بر دوش داشتند و حماسه ای بزرگ خلق کردند که همان حفظ و حراست فرزندش از گزند دشمنان و معرفی او به عنوان امام دوازدهم در آن اوج غربت و خفقان می باشد.

با توجه به اوضاع سیاسی حاکم بر دستگاه خلافت عباسی و شرایط بسیار بحرانی و اختناق آمیز دوره امام عسکری(ع) آن حضرت در شش سال امامت در سامرا، که تحت مراقبت شدید جاسوسان خلافت عباسی بودند، دست از مبارزه نکشیده و با آگاه نمودن امت اسلامی و ایجاد تشکیلات سری و مخفیانه و اقداماتی دیگر، به اتخاذ مواضع سیاسی منطقی پرداختند که نتیجه آن از یک طرف سازماندهی شیعیان و حفاظت از آن‌ها و زمینه سازی برای پذیرش امام غایب و همچنین معرفی و شناساندن او به شیعیان خاص بود؛ به عبارتی دیگر، به اوج رساندن حماسه و از طرف دیگر تداوم و بقای تشیع و تفکر شیعه، به اقدامات و مواضع سیاسی و فکری آن حضرت بستگی تام داشت. در این مقال برآنیم تا گونه ای از سبک زندگی امام(ع) را در شرایط تحریم بررسی کنیم.

...

اوضاع و شرایط اقتصادی عصر امام عسکری(ع)

پیش از این که وضع زندگی اقتصادی عصر امام(ع) را بیان کنیم؛ لازم است توضیح دهیم که از جمله روش های خلاقی که اقتصاد اسلامی بر آن اساس متمرکز است آن است که اسلام تصرفات مسئولین و حاکمان را محدود کرده و به ایشان اجازه نمی دهد که در بیت المال مسلمین مطابق هوی وهوس خود عمل کنند؛ زیرا که بیت المال ملک عموم مسلمین است و ملک شخصی کسی نیست و باید در راه مصالح مسلمین صرف شود.

رئیس و اعضاء و ارکان دولت به هیچ وجه حق ندارند هر چه خواستند برای خود و نزدیکانشان از آن اموال بردارند؛ زیرا که این عمل خیانت به خدا و مسلمان هاست؛ اما سیاست حکومت عباسی، در تمام دوران ها، براساس سیاست اقتصادی ویژه ای بود که در تمام جهات و مشخصاتش با روش اصیل اسلامی متفاوت بود و از قوانین اسلامی که احتیاط کامل را در اموال مسلمین مقرر فرموده و صرف آن را در راه گسترش رفاه مردم لازم دانسته و به دور بوده است که ما به اختصار ساختار اقتصاد عمومی را در عصر عباسیان ذیلاً بیان می کنیم.

درآمد دولت:

مهم ترین چیزی که در روزگار عباسیان درآمد دولت محسوب می گردید، گردآوری خراج و صدقات بود. خلفای وقت به مقتضای اوضاع و احوال خویش و بدون توجه به وضعیت اقتصادی اجتماعی مردم دست به وضع مالیات و خراج می زدند. آنچه در گرفتن مالیات از مردم به مانند قانون شمرده می شد، زور و ستم ماموران خلیفه در گرفتن مالیات و خراج بود.

وضع خراج سنگین مهم ترین پدیده حکومت عباسیان بود. آن ها مالیات ها را آن گونه سنگین وضع می کردند تا افزون بر مخارج کشور، مبالغ هنگفتی نیز برایشان بماند. در این امر تا جایی پیش رفتند که بر درختان نخل و غیرنخل نیز مالیات وضع کردند درباره میزان درآمد دولت های عباسی سخن های فراوانی گفته شده است و میانگین درآمد آن ها را برخی از مورخان بالغ بر سیصد و شصت میلیون درهم در طول یک سال تخمین زده اند و برخی درآمد میانگین سالانه را حدود پانصد میلیون درهم ذکر کرده اند که این درآمد عظیمی برای یک دولت است.

بخش عظیمی از اقتصاد دولت در راه زنان دربار عباسی صرف می شد که همگی غرق در خوش گذرانی و تن آسایی بودند. این گزافه کاری به زنان عباسی منحصر نبود، بلکه به زنان وزرا نیز سرایت کرده بود.

وضعیت علویان:

در طول تاریخ چندساله حکومت عباسیان، شیعیان و علویان زیر شدیدترین ظلم ها و شکنجه های حاکمان وقت بودند. صفحات بسیاری از تاریخ در وصف چگونگی شکنجه و کشتار و غارت شیعیان نگاشته شده است چه بسا شمار فراوانی از آنها را در این دوران زنده زنده داخل دیوارهای کاخ های ظلمانی خویش قرار دادند و چه بسا علویانی را که در ملا عام گردن زدند و هنگام در خون غلتیدن آن ها به خود بالیدند چه بسا توطئه ها که نکردند تا اصل ولایت را از دل های مسلمان بربایند و آن ها را با خویش هم رای و هم نوا کنند ولی زهی خیال باطل از این همه تلاش و کوشش.

مورخان نوشته اند که روزگار عباسی طاقت فرساترین زمان ها برای علویان و اهل بیت علیهم السلام بود. در این میان، شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان(ع) همانند امام حسن عسگری (ع) در فشار طاغوت های عصر و در زندان ها نبوده است تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر امام(ع) گماشته بودند تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد.

پس از بحث و پژوهش درباره ویژگی های خلفا، مناسب است به علت های محاصره امام(ع) بپردازم. آنچه در این بخش شایان توجه است این است که بیشتر خلفای معاصر حضرت در دشمنی با ایشان و پدر بزرگوارش هم آواز بودند.

امام(ع) در دوران خلافت معتز و مهتدی و معتمد در محاصره بود یا در زندان به سر می بردند و همواره از این حبس به حبسی دیگر منتقل می شدند و همه آن ها به گونه ای درصدد کشتن حضرتش بودند اما یا موقعیت مناسبی برای این کردار شنیع وجود نداشت یا از قیام و انقلاب علویان علیه حکومت وقت می ترسیدند.

اکنون علل حبس و زندانی شدن امام حسن عسکری علیه سلام  از سوی خلفا را مورد بررسی قرار می دهیم:

 

1-اخبار متواتری که از ناحیه پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین به مسلمانان می رسید و سینه به سینه و دست به دست به آیندگان منتقل می شد، مهم ترین دلیل حقد و کینه عباسیان نسبت به امام(ع) بود؛ چرا که در همه آن روایات از امامی نام برده شده که از صلب امام عسگری(ع) زاده خواهد شد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد و طومار استکبار سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی را برخواهد چید؛ امامی که با ندای توحیدی «الله اکبر»، انقلاب خویش را از مکه آغاز می کند و نهضتش جهانگیر می شود در رأس این انقلاب، امام منتظر از کافران و معاندان و مخالفان انتقام خواهد گرفت و حتی در برخی از روایات از امام عصر(ع) به عنوان منتقم آل رسول(ص) نام برده شده است.

این اخبار دلیل عمده ای بود تا همواره امام(ع) را در محاصره سیاسی، نظامی و اقتصادی خویش داشته باشند تا به زعم آن ها فرزندی از حضرت متولد نشود که جهان را پر از عدل و داد کند؛ کلام امام(ع) به ابوهاشم، در زمانی که در زندان مهتدی به سر می برد، شاهد این مدعا است. امام(ع) فرمودند: ای ابوهاشم، این یاغی می خواست مرا بکشد ولی خداوند زندگی اش را تباه کرد، هم اکنون من پسری ندارم و خیلی زود صاحب پسری خواهم شد.

2-دومین دلیل محاصره امام(ع) بسیاری قیام های علویان بود که از آغاز سلسله عباسیان شکل گرفته بود و در طول تاریخ چند ساله حکومت عباسیان ادامه داشت و همواره خلفای وقت ریشه این قیام ها را در ارتباط با ائمه(ع) می دانستند بدین جهت در زمان حیات امام عسگری(ع) برای این که ارتباط حضرت را با علویان و قیام های انقلابی آن ها قطع کنند، همیشه امام(ع) را تحت نظر داشتند و اجازه نمی دادند سهم امام و زکات و دیگر اموال را به امام(ع) برسانند.

3- دلیل دیگر، جایگاه و پایگاه عظیم امام(ع) در میان طبقات گوناگون مردم بود. هر دسته و طبقه ای به سبب کمترین تماس و برخورد با آن وجود گران قدر تغییر شیوه می داد تا جایی که رفتار خوب و شایسته امام(ع)، سرسخت ترین زندان بانان را متوجه حقانیتش می کرد و بدین ترتیب برخی از آن ها از ملازمان حضرت می گردیدند.

هنگامی که خلیفه وقت می دید، دو تن از سرسخت ترین مأمورانش به جای شکنجه و ایذای حضرت، خود منقلب گشته، به عبادت و اطاعت حق می پردازند و جز به تمجید و ستایش از حضرت سخن نمی گویند، چاره ای جز ادامه حبس و حصر امام(ع) نداشت.

4-جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسیار بود و در ایران و مصر و حجاز پراکنده بودند. طاغوت ها ترس آن داشتند که ان ها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام عسگری(ع)، تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند.

شیعیان در این عصر به قدری نیرومند بودند که جعفر، برادر امام(ع) پس از شهادت حضرت از عبیدالله بن خاقان می خواهد تا زعامت شیعیان را به او بدهد و در عوض، او سالی بیست هزار دینار برای عبیدالله بفرستد.

5-از سوی دیگر باید به این مسئله مهم نیز توجه داشت که شیعیان، توجه خاصی به امام حسن عسگری(ع) داشتند و اموال بسیاری به محضرش می رساندند تا آنجا که به عنوان مثال: آن حضرت یک بار صد هزار دینار به یکی از دوستان و نمایندگان مورد اطمینانش به نام علی بن جعفر همانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج تقسیم کند و بار دوم صدهزار دنیار و بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کرد.

6-بخل و حسادت عباسیان نسبت به امام(ع) به خاطر مقامی که در بین مردم داشت و احترام فوق العاده ای که از جانب توده های مردم نسبت به آن حضرت می شد، در حالی که قدرت در دست عباسیان بود و کم ترین حرمت واحترامی در نزد مردم نداشتند.

فعالیتهای امام(ع) در جهت به اوج رساندن حماسه

عصر امام عسگری(ع) همان طور که آوردیم عصری بود که از یک طرف درآمدهای گزاف دولت و خلفا و تحریم های اقتصادی بر امام(ع) و در مجموع بر شیعیان وارد می گردید و از سویی دیگر، تسلط ترک ها بر دستگاه خلافت و نادانی و بی خبری خلفای عباسی و زندان های پی در پی امام(ع) همگی نشان از غربت و مظلومیت امام(ع) بود؛ اما امام(ع) با به کارگیری یک سلسله برنامه های ارشادی، فرهنگی و تربیتی، فعالیت های غیرمستقیمی را با حاکمیت آغاز کردند و بی آنکه حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد و در مواقع لازم نیز تا جایی که حیات شیعه را به مخاطره نمی انداخت، دامنه آن را گسترده تر می ساخت و با این فعالیت ها، بی اساس بودن این تصور را که «امام به دلیل مراقبت دشمن در مسائل سیاسی مداخله نمی کرد و هیچ گونه مبارزه سیاسی نداشت» آشکار کردند و توانستند حماسه ای بزرگ بیافرینند.

از آنجایی که امر غیبت درباره ائمه دیگر پیشینه نداشته و مختص به حضرت مهدی(عج) است و درک و فهم این مسئله برای همگان چندان سهل و آسان نیست، پیامبراکرم(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام هر کدام به گونه ای به ایجاد این حماسه پرداخته اند تا جایی که ده ها حدیث از ناحیه پیامبراکرم(ص) درباره قائم آل محمد(عج الله) وارد شده است و از ائمه نیز اخبار بسیاری در این باب وارد شده است ولی درخور توجه است.

پیامبر(ص) و ائمه معصومین علیهم السلام با زمان غیبت حضرت قائم(عج) فاصله بسیاری دارند به گونه ای که در زمان حیات خویش دشواری حادی در این زمینه نداشته‌اند ولی هر چه به امامت امام دوازدهم (عج) نزدیک تر می شویم، می بینیم که مسئولیت ابلاغ و آموزش این امر، خطیرتر می شود و آنگاه که نوبت به زعامت امام یازدهم(ع) می رسد، حضرتش باید به گونه ای عمل کند که این مسئله شگفت آور و دور از اذهان را، برای مردم پذیرفتنی کند و انجام این کار نیاز به تکرار فراوان دارد.

بلی، مسئولیت به حدی خطیر است که نخستین مبلغ این امر و شروع کننده حماسه، شخص رسول اکرم(ص) است و آنگاه امیرالمومنین (ع) و پس از او هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام به گونه ای برای به اوج رساندن این حماسه تبلیغ کرده اند که بیش تر مردم قیام مهدی صاحب الزمان(عج) را پذیرفته اند و مقبول واقع شده است گرچه در مصداق آن میان آن ها اختلاف است.

با توجه به معرفی که از شرایط سیاسی اجتماعی دوره امامت امام حسن عسگری(ع) ارائه دادیم، در می یابیم که امام(ع) از یک سو با مردمی روبه روست که جز مصالح شخصی و حفظ و حراست خویش از دست دشمن، به چیز دیگر نمی اندیشند و از سوی دیگر حضرت با حکومتی روبه روست که سالیان بسیاری درصدد بودند تا قائم آل محمد(عج الله) را به چنگ بیاورند و او را نیست و نابود کنند؛ بنابراین امام(ع) را سالیان دراز تحت حصر و پیگرد و حبس داشته اند که چنین شخصی پا به عرصه وجود ننهد یا اگر به دنیا آمده باشد، او را از چنگ پدرش درآورند و به زعم باطل خویش او را نابود کنند.

حال اگر این جهات را به باور داشت راسخ مردم در ظهور مهدی(عج) پیوست کنیم که همگان معترف به قیام شخصی به نام مهدی(عج) بودند، عظمت این امر بسیار روشن و هویدا می شود و برای ما بسی شیرین است که بدانیم امامی در حصر و حبس دشمن چگونه به معرفی فرزند خویش می پردازد و چگونه برای غیبت او زمینه سازی می کند و در آن به آنها محمد بن عثمان عمری و محمد بن ایوب بن نوح و معاویه بن حکیم می‌گویند که ما در منزل حضرت عسکری علیه السلام بودیم که حضرت ما را به ملاقات مشرف گرداند.

جمع ما در این ملاقات چهل نفر بود؛ پس از آنکه حضرت فرزند خویش را به ما نشان دادند فرمودند ای مردم! بدانید که این آقا امام شما و خلیفه بعد از من است او را اطاعت کنید و بعد از من در آرا و عقاید و ادیان‌تان متفرق نشوید که این امر سبب هلاکت شماست؛ آگاه باشید که شما بعد از این او را ملاقات نخواهید کرد. آنگاه این راویان می‌گویند: چند روز از این ملاقات نگذشته بود که به ما خبر دادند که حضرت عسکری علیه السلام از دنیا رفته است.

تصریح بر امامت فرزندشان

حضرت هر جا که مناسب و مصلحت بود به معرفی فرزندش می‌پرداخت تا همگان از این مطلب آگاه شوند. البته باید توجه داشت که این نصوص و تصریحات نزد افراد مورد اعتمادی صورت می‌پذیرفت. در کمال‌الدین آمده است که از حضرت درباره این حدیث سوال شده است که پدرانش‌ روایت کرده‌اند: «ان الارض لاتخلو من حجه الله علی خلقه الی یوم القیامه و ان من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه»؛ زمین خالی از حجت خدا نمی‌شود تا روز قیامت و هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد مرده است به مرگ زمان جاهلیت. حضرت در جواب فرمودند: این مطلب کلام حقی است همان طور که روز حق است.

آنگاه به حضرت گفته شد: یابن رسول الله امام بعد از شما و حجت و جانشین شما چه شخصی است؟ حضرت فرمودند: او فرزندم محمد است. او امام و حجت بعد از من است و کسی که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. بدان که برای آن حضرت غیبت طولانی است که جاهلان در آن غرق می‌شوند و اهل هلاک می‌گردند و موقعیت شناسان به تکذیبش می‌پردازند آنگاه او ظهور می کند گویا من می‌بینم پرچم‌های سفیدی را که بالای سرش می‌جنبند.

این کلام کنایه از این است که حضرت غربت حماسه‌ای بس عظیم می‌آفریند؛ با این که دشمن درصدد است تا هر لحظه که بتواند به او دسترسی پیدا کند و او را نیست و نابود گرداند؛ پس حضرت عسکری علیه السلام یگانه امامی است که باید اندیشه‌های مردم روزگار خویش را با غیبت حضرت مهدی (عج) منطبق گرداند و به آنها بفهماند که غیبت فرزندش به زودی آغازخواهد شد و مسلمانان باید بدانندکه با آغاز چنین امری از راه حقیقی خویش دست نکشند و منحرف نشوند.

امام علیه السلام چون اجداد طاهرش تلاش کرده است تا غیبت ولی امر (عج) را به عنوان یک موضوع باورداشتنی و ایمان به مردم معرفی کند و به آنها بفهماند که غیبت حضرت مهدی (عج) یکی از مصادیق ایمان به غیب است و فرق بزرگی است میان آن فردی که صرفا به غیبت ایمان دارد ولی امور غیبی هیچ تاثیری در زندگی او ایجاد نمی‌کند و شخصی که ایمان به غیب در سراسر زندگی‌اش مشهود است؛ لذا نقش ویژه‌ای که امام علیه السلام برای به اوج رساندن این حماسه ایفا نمودند، زوایا و ابعاد گوناگونی دارد که در ذیل به برخی از اقدامات امام علیه السلام در این زمینه اشاره می‌نماییم:

1-نهان داشتن ولادت فرزندشان:

امام عسکری علیه السلام از بیم دشمنان ولادت فرزندش حضرت مهدی (عج) را مخفی کردند حتی به برخی ازخواص شیعه مانند احمد بن اسحاق و دیگران که مژده ولادت فرزند خود را به آنان داد، با این گفته که:‌ «فرزندی برای ما متولد شده باید وجود او نزد شما پنهان و از همه مردم مخفی بماند» به آنان توصیه فرمود تا ولادت او را از دیگران پنهان کنند.

حضرت عسکری علیه السلام دوران جنینی امام مهدی (عج) را حتی از نزدیکان خاص خود و بستگان بسیار نزدیک خود پنهان داشت جز حکیمه دختر امام جواد علیه السلام که در روزهای پایانی او را از این ماجرا آگاه کرد و آن وقتی بود که امام عسکری علیه السلام او را خواست و فرا رسیدن زمان ولادت حضرت حجت (عج) را به او گفت.

2-مژده ولادت فرزندشان به خواص:

یکی از شیوه‌هایی که حضرت عسکری علیه السلام در معرفی فرزندشان به کار گرفت بشارت به ولادت او بود و آشکار است که در شرایطی که دشمن منتظر است تا خبری از فرزند حضرت بیاید او باید آن قدر دقیق عمل کند که دشمن بویی از این مسئله نبرد؛ بدین منظور امام علیه السلام به شیعیان ویژه و مورد اعتماد، ولادت حضرت مهدی (عج) را ابلاغ می‌کردند آنهایی که شیفته اهل بیت بودند در این راه متحمل هر گونه رنج و مصیبتی می‌شدند.

یکی از افرادی که حضرت با نامه یا شفاهی ولادت فرزندش را به او بشارت داد اسحاق بن سعد است. او می‌گوید: همواره از حضرت عسکری علیه السلام می‌شنیدم که می‌فرمودند: حمد و سپاس خدایی را که مرا از دنیا خارج ننمود تا اینکه جانشین خویش را دیدم. او شبیه‌ترین مردم به پیامبر خداست از حیث خلقت و سیرت؛ خداوند او را در هنگام غیبتش حفظ می‌کند و او را ظاهر می‌کند تا زمین را از عدل و داد پر نماید؛ همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.

3-نشان دادن فرزندشان به خواص:

یکی از شیوه هایی که حضرت در معرفی جانشین پس از خود به کار می‌گرفت نمایاندن فرزندش به اصحاب خاص بود که از راه دور و نزدیک به دیدار امام علیه السلام آمدند. امام هر گاه مصلحت می‌دید حضرت مهدی (عج) را به آنها می‌نمایاند تا آنها با یقین وباور به این امر خطیر به عنوان نماینده و شاهدی گویا در سراسر جهان اسلامی به معرفی حضرت قائم (عج) بپردازند. در این مجال ما به برخی از این دیدارها اشاره می‌کنیم که در کتاب کمال‌الدین شیخ صدوق بدان اشاره شده است:

یکی از نخستین کسانی که به دیدار حضرت صاحب الامر نایل آمده و هنگام ولادت او در کنار مادر گرامی‌اش حضور داشته است حکیمه دختر امام جواد علیه السلام است و حکیمه افزون بر ناظر بودن بر ولادت حضرت قائم (عج) ایامی متوالی آن حضرت را ملاقات کرده است؛ مثل روز سوم هفتم و چهلم ولادت.

البته باید توجه داشت که حکیمه بیش از این مقدار به دیدار حضرت حجت (عج) نایل آمده است ولی آنچه در برخی از تواریخ آمده است اشاراتی به همین اندازه است که ذکر شد.

نشان دادن به یاران در روز سوم ولادت. از ابی غانم خادم چنین نقل شده است که برای حضرت عسکری علیه السلام پسری متولد شده است که او را محمد نام گذارده است و آن بزرگوار فرزند خویش را در روز سوم ولادت به اصحاب و یاران خویش نشان داد و او را به آنها معرفی نمود و فرمود: «این صاحب و امام شما است و او همان قائم آل محمد است که گردن‌ها در انتظار او کشیده شده است؛ یعنی مشتاقان در انتظار او به سر می‌برند و آنگاه که زمین پر از ستم و ظلم شده است او قیام خواهد نمود و زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد.»

محمد بن حسن کرخی می‌گوید: از ابوهارون شنیدم که می‌گفت من امام زمان (عج) را ملاقات کردم در حالی که روز ولادتش روز جمعه سال 255 ه.ق بوده است.

در دیدار چهل تن از یاران چنین فرمودند «گویا من با شما هستم در حالی که شما بعد از من درباره جانشین من اختلاف می کنید آگاه باشید کسی که به ائمه بعد از رسول خدا (ص) اقرار داشته باشد و امامت فرزندم را انکار کند مثل کسی است که به جمیع انبیاء اقرار می‌کند ولی نبوت حضرت رسول (ص) را انکار می‌کند و کسی که منکر رسول خداست مثل کسی است که منکر جمیع پیامبران است؛ چرا که اطاعت از آخرین ما چون اطاعت از اولین ماست و منکر آخرین امام مثل منکر اولین امام است. آگاه باشید که برای فرزندم غیبتی محقق می‌شود که به علت طولانی بودن آن مردم در شک و حیرت واقع می‌شوند مگر کسانی که خداوند آنها را از این شک و تردیدمصون نگه دارد».

4-اعزام مادرشان به مکه:

امام عسکری علیه السلام در سال 259 ه.ق یک سال قبل از رحلت خود، والده محترمه‌اش را برای گزاردن حج به مکه مکرمه فرستاد و به او سفارش نمود که حضرت حجت (عج) راهمراه خود ببرد. متاسفانه بیش از این مطلب برای ما روشن نیست مگر اینکه حضرت احتمالا خواسته اند تا مادرشان از رخدادهای سخت و دشوار دور بماند و مبادا از ناحیه حاکم ستمگر به وی تعرضی شده و مورد اهانت قرار گیرد و ممکن است با این کار هدف دیگری را غیر از آنچه ما احتمال دادیم دنبال می‌کردند که این نیز بر ما پنهان و پوشیده است.

مسعودی می‌گوید: ابومحمد علیه السلام در سال 259 ه.ق به مادرش دستور داد به حج برود و آنچه را که در سال 260 ه.ق برایش اتفاق می‌افتد به مادر بازگو نمود؛ آنگاه حضرت صاحب الامر را طلبید و به او وصیت کرد و اسم اعظم و میراث‌ها و اسلحه را به او سپرد و مادر ابومحمد علیه السلام به اتفاق حضرت صاحب الامر (عج) رهسپار مکه شدند.

5-زمینه‌سازی عصر غیبت:

یکی از شیوه‌هایی که حضرت عسکری علیه السلام برای زمینه‌سازی غیبت فرزندش به کار گرفت ارجاع شیعیان به وکلای ویژه و موثقی بود که از ناحیه امام علیه السلام به مردم معرفی می‌شدند و بدین طریق به شیعیانش می‌فهماند که در آینده نزدیکی امام در میان آنها نیست و لذا باید معالم دینی خویش را از کسانی دریافت دارند که به طریقی با امام زمان (عج) ارتباط دارند.

احمدبن اسحاق می‌گوید: روزی بر امام هادی علیه السلام وارد شدم و از او سوال کردم ای سرور من بعضی از اوقات برایم مقدور نیست که به خدمت شما برسم پس در آن وقت به چه شخصی روی آورم و از چه کسی امتثال امر کنم؟

حضرت در جوابم فرمودند: این ابوعمرو ثقه و امین ماست؛ آنچه او به شما می‌گوید و ادا می‌کند و از ناحیه من گفته و ادا کرده است. احمد می‌گوید: وقتی امام هادی علیه السلام از دنیا رفتند روزی که به محضر فرزندش امام عسکری علیه السلام رسیدم و همان سوال را تکرار نمودم؟ حضرت در جوابم فرمودند این ابوعمرو ثقه و مورد اعتماد ماست در زمان حیات و پس از مرگ‌مان و او مورد اعتماد امام قبلی نیز بوده است؛ پس هر چه را او بگوید و به شما ادا کند از طرف من گفته و ادا کرده است و در الغیبه شیخ طوسی درباره ایوب بن نوح آمده است که حضرت عسکری علیه السلام به عمرو بن نوح فرموده است ای عمرو اگر دوست داری به شخصی از اهل بهشت نظر بیفکنی پس به این مرد ایوب بن نوح نظر کن.

و باز در الغیبه شیخ طوسی آمده است که ابوعلی از امام عسکری علیه السلام می‌پرسد: با چه شخصی مراوده و معامله داشته باشم و قول چه کسی را قبول نمایم؟

حضرت در جوابش چنین می‌فرمایند: عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان ثقه و مورد اعتماد ما هستند؛ پس آنچه را که برای شما ادا می‌کنند و می‌گویند از طرف ما می‌گویند پس به آنها گوش بسپارید و از آنها اطاعت کنید؛ چرا که آنها مورد ثقه و مورد اعتماد هستند.

امام عسکری علیه السلام نمایندگانی را معین کرده بودند و آنها را با تایید و بیان وثاقت و اعتماد مورد حمایت خویش قرار دادند تا برای حل مشکلات دینی و دنیوی شیعیان رابط میان آن حضرت و آنان باشند و شیعیان به پدیده مراجعه مستقیم به نمایندگان مانوس گردند.

مبارزات و مواضع سیاسی ائمه علهیم السلام در برابر جریان‌های حاکم منطبق با شرایط جامعه بود. امام حسن عسکری علیه السلام نیز در دوران امامت خویش با توجه به محدودیت‌های سیاسی شدید از راه‌های مختلف به اتخاذ مواضع سیاسی منطقی پرداختند و اولین خط مقاومت را در برابر تمام تحریم‌ها و مواضع دشمن را تشکیل دادند و با اتخاذ شیوه‌های گوناگون همراه با حفاظت اطلاعات و رعایت تدابیر امنیتی در نهایت با تبیین و تثبیت موضع امامت حماسه‌ای بس عظیم را می‌آفریند که نتیجه تمام این فعالیت‌ها حفظ تشیع و ایجاد آمادگی و زمینه‌سازی برای پذیرش غیبت امام زمان (عج) بود.

از اینجا می‌توان نتیجه گرفت که امام علیه السلام در اقدامات و مبارزات خود علیه دشمن از شیوه‌هایی استفاده کردند که می‌توان آنها را در عصر امروز به عنوان الگو برای تمام فعالیت‌های خود قرار دهیم و از تمام آنان الگوبرداری کنیم.

رضا کریمی/ دانشجوی دانشکده علوم قرآنی میبد یزد

لینک اصلی خبر

 


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 
5 stars

با عرض سلام وادب
با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما دوست عزیز و گرامی.
…………….
پاسخ:
سلام و عرض ادب دوست گرامی
با سپاس از حضورتان
موفق باشید

1394/11/26 @ 11:42
نظر از: hosna [عضو] 

سلام دوست عزیز
میلاد با سعادت حضرت عسکری علیه السلام را تبریک عرض می کنم.
ضمن تشکر از زحماتتون، بهتر بود رفرنس هر مطلب را جداگانه ذکر می کردید تا از اهمیت واعتبار بیشتری برخوردار باشه. منتظر نظرات زیبای شما در وبلاگhttp://hosna.kowsarblog.ir هستم .
شادوپیروز باشید
………………………………..
پاسخ:
با سلام و تشکر از حضورتان
ممنون بابت نظری که دادید.
ان شا الله در اولین فرصت از وبلاگتان بازدید خواهم داشت.
موفق باشید.

1394/10/29 @ 18:55
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

سلام و تشکر از شما!
دوست عزیز منتظر حضور شما در وبلاگمان هستیم
……………………………..
پاسخ:
سلام علیکم
ان شا الله در اولین فرصت از وبلاگتان بازدید خواهم داشت.
موفق باشید

1394/10/26 @ 17:08
نظر از: momeni [عضو] 

با سلام و سپاس از حضور شما
در پناه حق

1394/10/25 @ 21:12


فرم در حال بارگذاری ...

26
آذر

تبلیغ سیره پیامبر، راه نجات بشریت


دین مبین اسلام کامل‌ترین دین در بین تمام ادیان الهی است و عمل به دستورات اسلام و قرآن موجبات سعادت انسان در دنیا و آخرت می‌شود.پیامبر اسلام(ص) اساس و اصل عالم بوده و برترین انسان و برترین موجود خلق شده توسط خداوند است که در واقع خداوند نور ایشان را قبل از خلقت به وجود آورده است.

خداوند در قرآن می‌فرمایند، محمد(ص) از خود شما انسان‌هاست و به همه‌ دردها و جنبه‌های زندگی شما آشنا بوده و رنج‌های شما را حس می‌کند، به همین دلیل نیکوترین افراد است و برای هدایت شما و این مسئله اهمیت بسیار زیادی دارد.حضرت محمد(ص) چنان نگران مردم بود و عشق عظیم و بی‌پایانی به خدمت کردن به مومنین داشت که خداوند خطاب به ایشان فرمود که اینقدر غصه‌ مردمان را نخور و فقط کار هدایت را انجام بده، اگر آنها هدایت نشدند، تو نباید خودت را مقصر بدانی.

رسالت پیامبر ۲۳ سال طول کشید و در طول این مدت بسیاری از آموزه‌های اسلامی فرهنگ‌ها و هنجارهای دین اسلام در انتقال به سرزمین‌های دیگر پیشرفت سریعی داشت؛ چیزی که حتی در کوتاه مدت به پشت دیوارهای چین هم رسیده بود. اهمیت این رسالت زمانی قابل درک است که با اوضاع و احوال جاهلیت آن زمان مقایسه کنیم و بیندیشیم در جامعه‌ای که داشتن دختر مایه ننگ بوده و فساد و گناه همه جا را فرا گرفته، انتقال اندیشه و فرهنگی نوین که با کل جامعه آن روزگار مخالف بوده است، کار ساده‌ای نیست و این‌ها همه نشان دهنده سختی‌ها و قدرت پیامبر (ص) در انتقال دین اسلام بوده است

مهم‌ترین دلایل پیروزی پیامبر در انتقال اسلام را خود دین مبین اسلام و ویژگی‌های آن از جمله جامعیت، عقلی و فطری بودن آن، اجباری نبودن پذیرش دین اسلام، وجود یارانی دلاور مانند حضرت علی (ع)، حمایت و فداکاری حضرت خدیجه (س) و مهم‌تر از همه اخلاق و سیرت و گفتار پیامبر (ص) که مورد پذیرش و علاقه مردم بود، عنوان کرد.

بعد از معجزه نازل شدن قرآن بر پیامبر اسلام از سوی خداوند، به جرات می‌توان گفت دومین معجزه آن رسالت وی در تحول و دگرگونی جامعه جاهلیت است و وظیفه ما تنها پذیرش دین اسلام نیست، بلکه حفظ و انتقال آن به نسل‌های بعدی است و مهم‌ترین ابزار پیامبر برای انتقال اسلام تنها اخلاق و سیرت نبوی او بود.

امروز تمام جهان به زنده کردن سیره‌ پیامبر(ص) نیاز دارند، چون تنها راه درست هدایت است و می‌تواند بشر را از شر استکبار و تکفیری‌های‌ زیر پرچمش نجات دهد.

بدون تردید جنگی که امروز خاورمیانه را گرفته کاملا سیاسی بوده و به هیچ‌وجه مذهبی نیست.این جنگ سیاسی، برنامه‌ریزی استکبار جهانی برای کشتن مسلمانان به دست مسلمانان است و از بین بردن راه اصیل رسول اکرم(ص)، به همین دلیل ما باید با تمام توان به تبلیغ سیره‌ پیامبر(ص) بپردازیم و نگذاریم تنها راه نجات بشریت فراموش شود.

برای دریافت متن انگلیسی متن به ادامه مطلب بروید.

...

 Islam is the perfect religion of all religions and practice the commands of Islam and the Quran is human happiness in this world and hereafter.pyambr Islam and the world is the best man and the best available created by God in Indeed, God created light before the creation of them.

God says in the Quran, Muhammad, from your own humanity and to all the pain and suffering you feel is familiar aspects of your life, so the best of people and to guide you, and this is very important Dard.hzrt Mohammed (PBUH) was so concerned about the people and the great love and endless service to the faithful that God said to them, that is so sad and just guiding Poor people do, if they were not guided, you should know yourself to blame.

 The mission of the Prophet 23 years and during this time many cultures and norms of Islamic teachings of Islam in transfer to other countries has been rapid progress, something that even in the short term China was behind the walls. The importance of this mission is to understand when we compare it with the situation of ignorance and a society think that the girl is a disgrace and corruption and sin everywhere, the new the transmission of thought and culture of that time society opposed is not an easy task and it represents all the hardships and the Prophet of Islam has been in transition

The main reason for the victory of Islam and its Prophet of Islam transmission characteristics such as integrity, intellect and it is natural, not forced to accept Islam, the brave comrades like Hazrat Ali (AS), Hazrat Khadija’s support and dedication ® and Above all, ethics and character and deeds of the Prophet (pbuh) was accepted and popular, he said

After the revelation of the Qur’an to the Prophet Muhammad by God’s miracle, it’s safe to say the second miracle transformation his mission in society is ignorance and our task is not only to accept Islam, but also to preserve and transmit it to future generations and the most important ethics and morality of the Prophet was only to convey Islam’s prophet.

 Today all the world to live the Prophet (pbuh) need, because the only way to true guidance that can save mankind from evil arrogance and Takfiris under his banner.

 There is no doubt that the Middle East has taken the political conflict and war is not at all religious, political, planning for the killing of Muslims by Muslims is the global arrogance and destroy the noble Prophet Muhammad (pbuh), that’s why we should all the ad Prophet (PBUH) addressed only way to save humanity and not to be forgotten.


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

26
آذر

جملات کلیدی پژوهش


جملات کلیدی درباره پژوهش :


1.یا کتابی را نخوانید یا تا آخر بخوانید. چنانچه وسط سخنرانی، مجلس را ترک کردن، موجب توهین به سخنران و مُثله شدن مطالبی است که برایش زحمت کشیده است.

2.به خلاصه برداری به صورت تیتروار عادت کنیم. چرا که اگر به ذهن و حافظه دراز مدتمون اعتماد نکنیم، همیشه محتاج دنیایی کاغذ هستیم که دور و برمان جمع کرده ایم.

3.بدترین فیش های تحقیقاتی، فیش هایی هستند که یا منبع و ماخذ مطلبمان را در آن قید نکرده ایم و یا از ذکر کتابنامه دقیق و انتشارات و شماره جلد و صفحه آن غفلت کرده ایم.

4.پژوهش را صرفا برای نوشتن یک مقاله و یا کتاب انجام ندهید. هدف اصلی پژوهشگر، کشف نکته و نکاتی است که پرده از جهل او برمیدارد.

5.در هنگام پژوهش درباره یک مطلب، حتی کتب مقدس مانند قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح الجنان و صحیفه سجادیه هم باید با دقت پژوهشی مورد کنکاش قرار گیرند نه صرفا برای تبرک و تیمّن.

6.فکر عَرضه نوشتارمان به دیگران باشیم. حتی توسط وبلاگ و یا کانال ساده تلگرام. چرا که وقتی بیشتر پیشرفت میکنیم که عرضه کنیم و مورد قضاوت قرار گیریم.

7.تا پیرامون مطلبی پژوهش نکرده ایم در هیچ جمعی درباره آن مطلب، اظهار نظر کارشناسانه نکنیم. هستند کسانی که خیلی آرام، حتی با عطسه ما ممکن است جهانبینی خود را تنظیم کنند.

8.قرار نیست همیشه زود به نتیجه برسیم. بعضی موضوعات بِکر، ارزش دارد که سالهای جوانی و عمرمان را صرف پژوهشش کنیم.

9.حداقل یک زبان زنده دیگر را فرا گیرید. مخصوصا زبان اکثریت فتنه گران عصر خود را بیاموزید.

10.مهم نیست بعدا نظر شما درباره نظر امروزتان عوض میشود یا نه؟ نظراتان را پس از پژوهش و مطالعه کافی، به گوش نیز دیگران برسانید. شاید پنجره جدیدی در دنیای آن موضوع، بر ذهن کسی دیگر باز کند و ادامه دهد و منشا آثار گردد.

11.ما آخرین حلقه کسانی نیستیم که پیرامون یک موضوع، درست فکر میکنند. پس همیشه جانب انصاف درباره نقد نظرات دیگران رعایت کنیم.

محمد رضا هادی پور
التماس دعا / یازهرا


free b2evolution skin
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم
5 stars

سلام
ممنون از مطلب مفید و سازنده شما…
………………………………
پاسخ:
سلام علیکم
ان شا الله که همین طور باشه
موفق و سلامت باشید

1394/09/26 @ 10:38


فرم در حال بارگذاری ...

25
آذر

جملات انگیزشی


اتفاق ها می افتند، تغییرها رخ میدهند، زندگی مسیر خود را طی می کند، و ما توانایی مقاومت در برابر جریان زندگی را نداریم. هر چه بیشتر مقاومت کنیم بیشتر کنترل خود را از دست میدهیم و از بین میرویم. بهترین راه هم مسیر شدن با جریان زندگی است. اعتماد کنیم که کل هستی می داند که به کجا میرود. در این میان تنها انسان است که خود را دچار سردرگمی کرده و مسیر را نمی بیند…. پس ترس را کنار بگذاریم، رها کنیم و به خدا بسپاریم.

……………………………………………………………….

وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد ،
عزیز می شود !
يک لحظه آفتاب در هوای سرد غنيمت می‌شود …
خدا در مواقع سختی ها تنها پناه می‌شود …
يک قطره نور در دريای تاريکی همه‌ی دنيا می‌شود …
يک عزيز وقتی که از دست رفت همه کس می‌شود …
پاييز وقتی که تمام شد٬ به نظر قشنگ و قشنگ‌تر می‌شود !
و ما همیشه دیرمتوجه میشویم

…………………………………………………………………….

هميشه اين جمله را با خودت تكرار كن
«« من مستحق آرامشم »» ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ منوط به،
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ !
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ،
ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ ! ﻣﺸﮏ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻨﺪ:
ﺗﻮ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﯿﺐ ﻫﺴﺖ ،
ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﯿﻨﯽ
ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﻫﯽ … ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮﺍ ﮐﻪ ﻧﻨﮕـــﺮﻡ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺍﻡ ،
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻨﮕـــﺮﻡ ﮐﻪ ﻣﻦ ﮐﯽ ﺍﻡ !

ﻭ ﺍﯾﻦ يعنى رسيدن به آرامشى بى انتها….


free b2evolution skin
نظر از: تســـنیم [عضو] 
تســـنیم

«« من مستحق آرامشم »»

خیلی مهمه که این جمله را باور کنیم….
……………………………..
پاسخ:
سلام دوست خوبم
خوشحال شدم که از مطالب وبلاگم بهره بردید.
موفق باشید

1394/09/26 @ 10:45


فرم در حال بارگذاری ...