التكبر مع المتكبر عبادة
در نهج البلاغه جمله اى هست كه ممكن است همين جمله را كسى طرح بكند. مى فرمايد: خيار خصال النساء شرار خصال الرجال . بهترين خصلتها و خويهاى زنان همان بدترين خصلتهاى مردان است، يعنى چيزهايى كه براى زن بهترين خصلت است، براى مرد بدترين خصلت است. سه چيز را ذكر مى كند: الزهو ( تكبر ) و الجبن. ( جبان بودن، ترسو بودن ) و البخل ( بخيل و ممسك بودن ). مى دانيم كه تكبر يك خلق بسيار بد معرفى شده است و حتى از نظر روانى يك نوع بيمارى روانى تلقى مى شود.
اينها كه براى مردها بدترين خلق و خويهاست، در نهج البلاغه مى گويد بهترين خلق و خوى زن است و زن بايد اين خلقها را داشته باشد. اين چطور مى شود؟ بعد حضرت توضيحى مى دهند كه اين توضيح مشكل را حل مى كند.
فاذا كانت المرأة مزهوة لم تمكن من نفسها. زن وقتى كه متكبر باشد، مرد بيگانه را به خود راه نمى دهد، و به عبارت ديگر ميان خود و ميان مرد بيگانه حريم و دور باش ايجاد مى كند.
به ما گفته اند: التكبر مع المتكبر عبادة. يعنى با متكبر تكبر كردن عبادت است. مقصود اينست كه اگر كسى متكبرانه رفتار مى كند شما طورى عمل نكنيد كه او را به تكبرش تشويق كنيد، بلكه در مقابل آدمى كه متكبرانه رفتار مى كند متكبرانه رفتار كنيد تا دماغش به خاك ماليده شود و ديگر تكبر نداشته باشد. تكبر با متكبر عبادت است. نه اينكه بخواهد بگويد خود تكبر به عنوان يك حالت روانى كه خودپسندى و خود بزرگ بينى است[ ممدوح است و] اگر در مقابل يك آدم متكبر قرار گرفتى تو هم واقعا خود بزرگ بين باش. بلكه مى خواهد بگويد تو هميشه بايد متواضع باشى، روحت هميشه بايد متواضع باشد، ولى رفتارت با يك آدم متكبر، متكبرانه باشد تا دماغ او را به خاك بمالى. پس در اينجا تكبر با متكبر به عنوان(( خلق )) توصيه نشده است، تكبر به عنوان يك رفتار كه شبيه رفتار يك آدم متكبر است توصيه شده است .
دستور داده شده است كه در ميدان جنگ متكبرانه رفتار كنيد، يعنى رشيد و بى اعتنا راه برويد، درست مثل يك آدم متكبر، كه اميرالمؤمنين ظاهرا در جنگ خندق بعد از آنكه عمرو را كشت، وقتى كه از ميدان به طرف مسلمين مى آمد قدمها را آهسته برمى داشت و خودش را خيلى رشيد گرفته بود و متكبرانه مى آمد. پيغمبر اكرم فرمود: اين نوع، راه رفتنى است كه خداوند جز در اين موقع آن را مبغوض مى دارد.
اين رفتار متكبرانه است ولى اسلام خود تكبر را در ميدان جنگ هم مبغوض مى دارد و در همه جا مبغوض مى دارد. هيچيك از افرادى كه وارد فقه الحديث هستند نگفته است كه خود تكبر به عنوان يك خلق و خوى و يك حالت روانى استثناء پذير است، در ميدان جنگ خوب است، در غير ميدان جنگ بد است، در كجا خوب است، در كجا بد .
پس (( تكبر )) در اين موارد يعنى رفتار متكبرانه. اينجا هم در مورد زن - به قرينه اينكه مى گويد: (( لم تمكن من نفسها )) - نمى گويد زن خوب است متكبر باشد مطلقا حتى با زنان ديگر . نه، زن با زنان ديگر نبايد متكبر باشد. با محارم خودش چطور ؟ با شوهرش، با پدرش، با برادرش، با عمويش، با دايى اش. بديهى است كه با اينها نيز نبايد متكبر باشد . انسان هم كه دو جور خلق نمى تواند داشته باشد. آدم يا متكبر است يا متكبر نيست. اين حديث مى گويد زن در مقابل مرد نامحرم رفتارش متكبرانه باشد. البته (( زهو )) كه اينجا آمده با كلمه (( تكبر )) كمى فرق دارد , يعنى رفتارش بزرگ منشانه باشد، آن تواضعها و فروتنيهايى كه مثلا يك مرد در مقابل مرد ديگر يا يك زن در مقابل زن ديگر و يا يك زن در مقابل يك مرد محرم از خود نشان مى دهد كه قدم شما روى چشم، دل ما را روشن كرديد، تشريف بياوريد و از اين قبيل، براى زن شايسته نيست كه در مقابل مرد نامحرم از خود نشان دهد و اينهمه خودش را كوچك كند .
زن در مقابل يك مرد نامحرم كه قرار مى گيرد بايد خودش را بگيرد . و لهذا مى فرمايد كه اگر زن با يك مرد نامحرم اينطور رفتار بكند آن نامحرم هميشه ميان خودش و آن زن يك حريم و يك دور باش قائل مى شود. پس اين تكبر مربوط به رفتار شد نه مربوط به خلق. خود حديث نشان مى دهد كه اگر زن اينجور باشد مرد نامحرم را بر خود متمكن نمى كند. ما يك اصلى را هميشه گفته ايم كه اسلام به طور كلى مى خواهد يك حريمى - هم عملى مثل آنچه كه در مورد پوشش گفته است و هم اخلاقى مثل آنچه كه در اين جور موارد مى گويد - ميان مرد و زن نامحرم وجود داشته باشد و اين حريم جلوى آن اشتعالى را كه خطر آن هميشه وجود داشته و دارد مى گيرد .
پس اين رفتار متكبرانه است نه خود تكبر .
منبع: خلاصه از صفحات 114-110 کتاب تعلیم تربیت در اسلام، استاد مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، چاپ76
سلام
استفاده کردیم
موفق باشید
برگشت کاروان کربلا
اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادر
نسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادر
نیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزد
ز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادر
به این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانم
چه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادر
اگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت ها
ز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادر
رهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی را
که اینک بی برادر کاروان آورده ام مادر
حسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزش
دل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادر
به جا از یوسفت ماندست یک پیراهن خونین
که با خون دل آن را ارمغان آورده ام مادر
کمک کن زینبت را تا کنار قبر پیغمبر
که مانند تو جسمی ناتوان آورده ام مادر
سلام خواهر گلم
مطلب مفید و زیبایی بود، متشکرم
خوشحال می شم به وبلاگ بنده هم سری بزنید
در پناه حق…
…………………….
پاسخ:
سلام عزیزم
ممنون از نگاه زیباتون
ان شا الله در اولین فرصت
موید باشید
با سلام و احترام
ضمن تشکر و تسلیت ایام
مطلب شما در منتخب ها درج گردید.
————
http://farakhan.kowsarblog.ir/moharram3
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب