بصیرت یعنی روشنبینی، و به معنای قوه قلبی است که به نور قدس روشن باشد و با آن قوه، شخص حقایق و بواطن اشیاء را ببیند، همانطور که نفس به وسیله چشم صور و ظاهر اشیا را میبیند.(1) از این روی، عدم بصیرت، همان عدم ملکه روشنبینی است. عدم بصیرت بدترین و خطرناکترین کوری است؛ چرا که کوری چشم دل است.
حضرت علی علیهالسلام فرمودند«ذهاب البصر خیر من عمی البصیرة»؛(2) نداشتن چشم از کوردلی و نداشتن بصیرت بهتر است.
و در روایتی از حضرت علی علیهالسلام وارد شده است که: «فقدُ البصراهون من فقد البصیرة»؛(3) نابینایی آسانتر از کوردلی است.
یکی از عوامل انحراف خواص در صحنه کربلا، عدم بصیرت بود؛
یعنی آنچه باعث شد تا سیدالشهدا علیهالسلام به شهادت برسد و اهلبیت او با آن وضع به اسارت بروند، و سایر ظلمها و جنایاتی که به وقوع پیوست، ناشی از بیبصیرتی خواصی بود که در زمان امام حسین علیهالسلام و در صحنه کربلا حاضر بودند و نتوانستند حق را از باطل تمیز دهند. بدیهی است مراد از بصیرت، روشنبینی و آگاهی قلبیای است که انسان را به خدا نزدیک کند نه مطلق آگاهی و دوراندیشی و داشتن رأی صائب؛ چرا که بین بصیرت و رای صائب داشتن، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است و میتوان گفت: هر بصیری (به معنای یاد شده) از حسن رأی و نظر صائب قطعا برخوردار است، اما اینگونه نیست که هر کسی ـ مثلاً ـ دارای حسن رأی بود، بصیر هم باشد؛ زیرا ممکن است از قدرت تصمیمگیری و حسن رأی برخوردار باشد، اما نه تنها او را به خدا نزدیک نکند، بلکه در مقابل خدا قرار گیرد و آن زمانی است که در عین اینکه متصف به این صفت است، اما از آن، در جبهه مقابل حق استفاده میکند، چنان که عمرو بن عاص از زیرکی و حسن رأی برخوردار بود، ولی در کنار معاویه به مقاتله با حضرت علی علیهالسلام پرداخت و این نبود مگر از عدم بصیرت او.
از جمله کسانی که میتوان او را جزء خواص منفی حاضر در صحنه کربلا به حساب آورد، قرة بن قیس حنظلی است. وی علیرغم شهرتش به حسن رأی، چون از فیض بصیرت محروم بود، نتوانست خود را از عمر سعد کنار کشیده و به حق بپیوندد؛ آنجا که از طرف عمر سعد مأمور شده بود از امام علیهالسلام بپرسد که برای چه به اینجا آمده است. حبیب بن مظاهر گفت: او مردی موسوم به حسن رأی است و من گمان نمیکردم که او داخل لشکر عمر سعد شود. در هر صورت، پس از ابلاغ پیام عمر سعد و اخذ جواب از امام علیهالسلام ، حبیب بن مظاهر به او رو کرد و گفت: وای بر تو ای قرة! از این امامِ بحق روی میگردانی و به سوی ظالمان میروی؟ بیا و یاری کن این امام را که به برکت پدران او هدایت یافتهای. آن شقاوتمند گفت: پیام ابن سعد را ببرم و بعد از آن با خود فکر میکنم تا ببینم چه صلاح است. و آخرالامر هم برنگشت و البته از این افراد در میان کوفیان کم نبودند.
حماسه آفرینان عاشورا، بیهدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند؛ هم نسبت به درستی و حقّانیت راه و رهبرشان، هم به اینکه وظیفه شان جهاد و یاری امام است.
منابع:
1ـ فرهنگ قرآن، اکبر هاشمی رفسنجانی، ج۶، ص۲۶۴..
2-غرر الحکم حدیث 324
3ـ غرر الحکم حدیث 6536