6
آبان

دینداری منهای بیداری...

کوفیان همیشه برایمان ضرب المثل بی وفایی بوده اند. از کوفی‌ها و پیمان شکنی‌شان زیاد شنیده ایم، اما تا بحال از خود پرسیده ایم چرا سرنوشت کوفیان اینگونه شد؟ چه شد که حاضر شدند خون مهمان‌هایی که با نامه سوی خود خوانده بودند را بریزند؟ بی‌شک اهل کوفه انسان‌های عجیبی نبودند، با ظاهری موجه و عموما پیشانی‌های پینه بسته. روزها و ماه‌ها و سال‌ها منتظر حضور منجی خود بودند. برخی‌هاشان همچون شمربن ذی‎الجوشن سردار سپاه امام علی بودند. کوفیان گمان می‌کردند تنها کسی که می‌تواند آنان را به حقوق دنیوی خود برساند، حسین است. درد معیشت داشتند و خیال می‌کردند حسین این درد را طبیبانه مداوا خواهد کرد. کوفیان حسین را می‌خواستند که دنیایشان را آباد کند که با اشتیاق هجده هزار نامه نوشتند. نامه‌هایی که پای هر کدام را چندین نفر امضاء کرده بود.

کاش ماشین زمان حقیقت داشت تا گاهی برای عبرت از تاریخ، یک سر به آن روزهای سیاه سفر کرد و در نیمه‌های شب صدای تضرع و نماز شب اهل کوفه را شنید. آری، دینداری منهای بیداری حکایت تلخ کوفیان بود! کوفی‌ها با کار خود ثابت کردند سرانجام ایمان در خارج از دایره ولایت، ضلالت است. و نشان دادند طریق سعادت را بی نقشه اگر پیش بروی، روزی می‌رسد که چون کوفیان، امامت را خارجی و مرتد بخوانی! می‌شود قاری قرآن صامت باشی، و قرآن ناطق را سنگ باران کنی!

مردم کوفه و نخیله از ظلم و جور روزگار معاویه به ستوه آمده بودند، سهمشان از بیت المال اندک و ناچیز و رفتار عمال حاکم استکباری آن زمان - معاویه - با آنان تحقیر آمیز بود. و این بزرگترین درد مردم کوفه بود. کوفیان اگر اول کار، یزید را به عنوان خلیفه نپذیرفته بودند و نامه‌ها به حسین نوشته بودند که بیاید و نجاتشان دهد، ناشی از تصور ضد کوفیانه ای بود که از این سلسله منحوس بنی امیه داشتند، یعنی بیم از تکرار وضع دوران معاویه! اما کوفیان مگر چه می‌خواستند جز آسودگی؟ بیم جان خود را داشتند و ترس از وخامت معیشتشان. وقتی سکه‌های طلای ابن زیاد - نماینده یزید - چشم مردم ستمدیده کوفه را گرفت، دیگر غرضی نمانده بود تا کوفیان همچنان علم مخالفت با یزید را برافراشته نگه دارند و گرد قاصد حسین حلقه زنند. آنها به خیال خود با این سکه‌ها و وعده‌های رنگارنگ، به حق خود از بیت المال رسیده بودند.

شب و روز کوفه دو روی سکه سیاه تزویر بود. سکه‌هایی که عاقبت و آخرت یک قوم را به باد داد. سکه‌هایی که کوفیان بخاطر آن، آخرت خود را با دنیا معامله کردند. آری، لعنت خدا بر آنها! اما حساب من و تو چه می‌شود امروز؟ کوفیان سر امام خود را با سکه طلا تاخت زدند. از کجا معلوم؟ نکند ما هم با اندکی پول پشت ولی را خالی کنیم. نکند ما نیز حاضر شویم بخاطر پول و معیشت، مرتکب بزرگترین معصیت شویم. باور کن نمی‌شود اینقدر ساده انگارانه درباره کوفی‌ها قضاوت کرد. بیا حساب کنیم و ببینیم نرخ معامله سنگین کوفی‌ها با ابن زیاد، به پول امروز چقدر می‌شود؟ باور کن پول کمی نبوده! بیا بنشینیم و یکبار هم که شده فکر کنیم این همه سال برای چه منتظر منجی بوده و هستیم؟ و این همه ناله و نامه و گلایه و شکوه و عریضه از چه رو بوده است؟

اگر درد غروب جمعه ما بخاطر مشکل مالی و کاری و معیشتی است، بیا تا همین حالا حساب کنیم قیمت خود را. چقدر پول اگر بپردازند به ما، دور ولی امر خود را خط می‌کشیم؟ بیا یک خبر از نرخ سکه بگیریم. ببینیم حدودا با وعده چند سکه بهار آزادی، اسیر دنیا می‌شویم؟ بیا نرخ ارز را فرض بگیریم و ببینیم امام زمانمان چقدر می‌ارزد؟ ببینیم یزید زمانه از کاخ سفید خود چند میلیون دلار اگر بفرستد، دست از آرمانمان بر می‌داریم و در برابر نائب امام زمان، زبان مان همچو شمشیرمان، بران و تیز می‌شود؟ با گرفتن چند میلیون ریال سعودی حاضر می‌شویم پیک دلدار را سر به نیست کنیم؟ چند هزار دینار اگر ملک یزید سعودی ارزانی ما کند، سر ولی را می‌بریم!؟ «ما اهل کوفه نیستیم» را تنها با شعار نمی‌توان ثابت کرد. باید قبل از آنکه به عاشورا برسیم ثابت کنیم که ما اینگونه نیستیم. امشب شب اول محرم است. بیایید تا دیر نشده، قیمت خود را حساب کنیم!


free b2evolution skin
نظر از: آروم... [بازدید کننده] 
آروم...

سلام خوبین دوست گلم؟ کجایین/ جواب نداد ین هنوز….

خیلی منتظرتون موندم….

ولی الان که اومدم مطالب شما رو دیدم از خودم خجالت کشیدم واقعا کار شما یه چیز دیگست…

من بهتون افتخار میکنم…

انشاا… امام زمان این تحفه های ناقابل رو ازمون قبول کنن…

پاسخ:

سلام عزیزم دوست خوبم کار شما هم زیباست .
ان شا الله

1393/08/06 @ 20:26


فرم در حال بارگذاری ...