ازبقاع بقیع تا بقیع بی بقاع(به مناسبت 8 شوال)
وهابیان، ساختن گنبد و ضریح و بقعه و … بر روی قبور را حرام و تخریب آن را واجب میدانند. آنان ساختن این چیزها بر روی قبور را نوعی شرک و کفر میپندارند.
صغانی میگوید: مشاهد به منزله بتها هستند و همان کاری را که عرب جاهلی با بتهای مختلف میکرد، پرستندگان قبور، امروزه با مشاهد و قبور انجام میدهند و تغییر نام، عمل را عوض نمیکند.
به گمان آنها، ساختمان کردن قبرها، بدعتی است که بعد از عصر تابعین رخ داده و در قرون نخستین اسلامی نبوده است. آنان در این مسأله پیرو پیشوای خود، ابن تیمیه و شاگرد او ابن جوزیه هستند. از اینرو آنان در چند قرن گذشته، تا میتوانستند مشاهد و زیارتگاهها را ویران کردند و حتی قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین(ع) را نیز استثنا نکردند
آنان در تخریب قبور بقیع، استفتایی تنظیم کردند و به نزد یکی از علمای مدینه فرستادند و او در جواب چنین نوشت:
«ساختن و بنا کردن روی قبرها به اجماع مسلمین حرام است و در این زمینه احادیث صحیح روایت شده و از اینرو بسیاری از دانشمندان به وجوب خراب کردن آن ساختمانها فتوا دادهاند و از جمله احادیثی که راجع به لزوم خراب کردن قبور مورد استناد قرار گرفته حدیثی است که علی(ع) به ابی الهیاج میگوید: من تو را برای کاری میفرستم که رسول خدا مرا برای آن کار فرستاده: اگر مجسمهای دیدی آن را بشکن و هرگاه قبر بلندی دیدی آن را با خاک یکسان کن.
در صحیح مسلم هم این حدیث روایت شده است؛ اما موضوع مسجد قراردادن قبرستانها و نماز خواندن در آنها و روشن کردن چراغ، آنها نیز به مفاد حدیث ابن عباس ممنوع میباشد … و اما توجه به سوی حجره نبوی(ص) در موقع دعا کردن، بهتر است که از این عمل نیز جلوگیری بشود، چنانکه از کتب معتبر استفاده میشود، چون بهترین سمتها، سمت قبله است و همچنین طواف بر قبور و بوسیدن و بهطور کلی دست کشیدن به آنها اعمالی است حرام و ممنوع! و نیز ذکر خواندن و رحمت فرستادن در مواقع نامبرده همگی بدعت است و این، چیزی است که نظر ما به آن رسیده است.»
آنان این فتوا را مستمسک تخریب قبور ائمه در بقیع و نیز تخریب دیگر بقعهها و زیارتگاهها قرار دادند؛ در پاسخ به این فتوا باید گفت:
1.ادعای اجماع در اینباره کاملاً بیاساس است؛ پیروان بیشتر مذاهب اسلامی در اعصار گوناگون این عمل را جایز میدانستند و این سیره مستمره مسلمانان بوده است. مسلمانان بر قبور آنان که از دنیا میرفتند بقعه میساختهاند و نسبت به عالمان و بزرگان خود در این مسأله، حساسیت بیشتری نشان میدادهاند.
2.حدیث ابیالهیاج از نظر ما، حدیث ضعیفی است؛ چهاینکه در سلسله راویان آن، راویان غیر ثقه وجود دارند که از جمله آنها سفیان ثوری است. دیگر آنکه این حدیث، به فرض صحّت سند، نمیتواند مدعای وهابیان را اثبات کند؛ چون حدیث مذکور، امر به مسطح کردن قبر میکند و اینکه آن را همانند پشت ماهی نسازند؛ کلمه مُشرِف در حدیث به معنای بلندی بیش از حدّ است. از اینرو آن حضرت دستور داده تا قبرهای بیش از حدّ بلند را مساوی کنند و کوتاه کنند، نه آنکه قبر را تخریب کنند! چه اینکه تمام مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که میتوان، بلکه مستحب است قبر بالاتر از زمین ساخته شود.
3.درباره برخی از احادیث منسوب به پیامبر(ص) که از ساختمان ساختن بر روی قبرها و گچکاری قبر نهی فرموده، باید گفت که سند این احادیث ضعیف است و متن آنها نیز دارای اضطراب است. نیز باید گفت: نهی اعمّ از کراهت و حرمت است و به فرض که این احادیث ضعف متن و سند نداشته باشند، ممکن است مقصود از آنها کراهت باشد و کراهت آنجایی است که بر ساختن گنبد و بارگاه، فایده عقلایی مترتّب نباشد، وگرنه آنجا که ساختن بارگاه، از شعائر اسلامی باشد و منافع فراوان معنوی را به دنبال آورد، امر بسیار پسندیدهای است.
4.در آغاز اسلام، مسلمانان بسیار فقیر بودند. برخی از آنان خانه نداشتند و بیسرپناه بودند؛ شاید نهی از ساختمان بر روی قبر ناظر به آن روزگار بوده که بسیاری بیسرپناه بودهاند، نه در دورههای بعد که مسلمانان تمکّن مالی فراوان پیدا کردند و به ثروت بسیار دست یافتند.
5.پیامبر(ص) در خانه خود دفن شد؛ اما هیچیک از صحابه نکوشید که خانه پیامبر را ویران کند تا به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر نهی از ساختمان بر قبور عمل کند! این نیز دلیل دیگری بر ردّ سخن وهابیان!
6.آیا وهابیان هرگز نسبت به مصالح عظیم جامعه مسلمانان اندیشیدهاند؟ آیا آنان به فکر جلوگیری از نفوذ استعمارگران در بلاد اسلامی بودهاند؟ آیا آنان در برابر نفوذ صهیونیستها در بلاد اسلامی واکنش نشان دادهاند؟ آیا اینقدر که از بوسیدن قبر پیامبر خدا(ص) عصبانی میشوند، از محاصره اقتصادی کشورهای مسلمان ناراحت میشوند؟
امروزه وهابیت، مهره آمریکایی است. امروز آمریکا و انگلیس و اسرائیل میکوشند تا با حمایت از وهابیت، جلوی جنبشهای بیدارگر اسلامی را بگیرند. آنان میکوشندکه با رواج تفکّر قشرینگر و واپسگرای وهابّی، ندای حزب الله لبنان، جنبشهای مردمی عراق و حماسههای حماس را خاموش سازند؛ و آنان میکوشند با حمایت از وهابیت، جلوی اتحاد و انسجام اسلامی را بگیرند و آن را به رؤیای دست نیافتنی عالم اسلام بدل سازند!
زهی خیال خام!
شدّاد، معمار اِرم ...
روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد.
پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:
ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…
۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.
۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.
در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم و لی آنها را رها نمی کنیم.چنان كه در قرآن می فرماید:«إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ؛ ما به آنها مهلت می دهیم تنها برای این كه بر گناهان خود بیفزایند، و برای آنها عذاب خوار كننده ای آماده شده است.»1
منبع:
1-آل عمران: 178؛ منبع روایت: جوامع الحكايات و لوامع الروايات ، ص 365 وهمچنین هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ترجمه حسن حسن زاده آملی و محمد باقر کمره ای، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم: 1400ق.، ج6، صص 104-106
ماه رمضان ای روح دعا خدانگهدار..
ماه مبارک رمضان با تمام خوشی ها گذشت، ماهی که سرشار از رحمت و برکت و مغفرت بود. از این ماه چه نصیب ما شد و چه بهره ها از آن بردیم؟ از آن ماهی که خداوند برای رحمت و مغفرتمان قرار داد چه استفاده ای کردیم؟ از ماهی که خداوند روزهایش را بهترین روزها و شب هایش را بهترین شبها برای ما قرار داده چه کردیم؟ در شب قدر چه مقدار از خداوند بخاطر گناهانمان طلب آمرزش و مغفرت کردیم؟
به هر حال این ماه با تمام خوبی هایش گذشت، ما چه خدای مهربانی داریم که این ماه پر رحمت و برکت را برای آمرزش و مغفرت ما قرار داده است
ای انسان بدان تمام عمرت به همین سرعت میگذرد وتو مسافر هستی وبدان چه توشه ای بر میداری ؟! و باید اقرار نمود که ؛ خداحافظ ای ماه رمضان ،ماه نزول قرآن ، ای ناله های جانگداز نیمه شبها ، ماه علی (ع) ،ماه فزت ورب الکعبه خدا حافظ لیالی قدر .
خداحافظ بر تو ای بزرگترین ماه خدا و ای عید عاشقان حق. خداحافظ بر تو ای دوستی که ما را در مبارزه با شیطان یاری کردی. خداحافظ بر تو که بسیاری از گناهان ما را از بین بردی و چه بسا عیب های خودمان را بر ما پوشاندی.
خداحافظ ای ماه بزرگ خدا
�السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَکْبَرَ وَ یَا عِیدَ أَوْلِیَائِهِ الْأَعْظَمَ�، این عبارت �السلام علیک�
یعنی خداحافظ! خداحافظ ای ماه بزرگ خدا و عید بزرگ اولیای خدا! �السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ�
خداحافظ ای بزرگترین همراه از میان زمانها و اوقات؛ و بهترین ماهها در ایّام و ساعات.
خداحافظ ای لبیک ها، دعای سحرها، دعای افتتاح ها خداحافظ ای مهربان کننده قلبها نسبت به هم خداحافظ ای لذت مناجات جوشن ای آرامش دلنواز سجده های طولانی نماز شبها خداحافظ ای آخرین نواهای یا مهدی(عج) ویا زهرا (س) ای التماس دعاها
خداحافظ ای آرامش آخرین افطارها و سحرها ای با حسین (ع) در خلوت نالیدن ها
ماه رمضان خدا نگهدار قدر تو ندانستم و رفتی ای روح دعا خدانگهدار
خدایا : یک ماه مهمانت بودیم عید مان را آنچنان عطا کن که شایسته توست .نه آنچه که لیافت ماست تا هرگاه به یاد لحظات شیرین مهمانیت افتادیم عظمت تو یاد آورمان گردد نه حقارت خودمان .
ناراحت از رفتن تو و چشم انتظار آمدن دوباره ات..
ماه رمضان رو به پایان است و اندوه را برای همگان، چه کسانی که آنرا قدر دانستهاند و چه افرادی که این فرصت را سوزاندهاند به همراه دارد. امام سجاد(ع) برای وداع با این ماه دعایی دارد که آیتالله مجتبی تهرانی به بخشهایی از آن اشارههایی داشته است.
«السَّلَامُ عَلَیْکَ غَیْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لَا مَتْرُوکٍ صِیَامُهُ سَأَماً» خداحافظ که در این وقت وداع، نه از تو ناراحتیم و نه از روزه داری ات خسته شده ایم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ» خداحافظ از جانب من که خواستار تو بودم و پیش از آمدنت خوشحال بودم که تو خواهی آمد و اکنون هم که میخواهی بروی، اندوهگین شده ام که از دوری ات چه کنم! «السَّلَامُ عَلَیْکَ کَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِکَ عَنَّا، وَ کَمْ مِنْ خَیْرٍ أُفِیضَ بِکَ عَلَیْنَا» خداحافظ که چه بدی هایی را از ما دور کردی و چه خیراتی را با آمدنت نصیبمان کردی!
من فقط یک جمله میخواهم به خدا بگویم: خدایا اگر ما کوتاه آمدیم، تو کوتاهیهای ما را نادیده بگیر! اگر ما کوتاه آمدیم، ما را به این کوتاهیها مؤاخذه نکن! ما را با این کوتاهیها از برکات و غفران خود در این ساعات محروم نساز! بیا به آنهایی که محبت داری و لطف و مرحمت کردی، ما را دست خالی از سر این سفره رد نکن! یک طوری نشود که ما از سر این سفره استفاده نکرده، بلند شویم و برویم. بیا و در این مهمانی خود که برای ما برپا کرده بودی، مثل بقیه که از آنها پذیرایی کردهای از ما هم پذیرایی کن!
«السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فِرَاقُهُ مَفْقُوداً» خداحافظ ای همراه من که ارزش تو بالا بود و اکنون که می روی دلم را به درد می آوری. فراق تو برای من بسیار دردناک است.
تعبیر زین العابدین این است که: «وَ أَفْجَعَ فِرَاقُهُ مَفْقُوداً» فراق تو بسیار دردناک است. «السَّلَامُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلًا فَسَرَّ» خداحافظ ای مونس من، که وقتی آمدی من را خوشحال کردی، «وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَی» و اکنون که میروی، من را به وحشت می اندازی، که بدون تو چه کنم. آن موقع خوشحال شدم، اما الآن چه؟ از دوری تو هراسانم.
وقت طلاست...
اولین خاطره از خودم نیس، بلکه از پیشوا و مولام امام خامنه ای هست. مفیده!!
كتابخوانی، یكی از موضوعاتی است كه رهبر انقلاب به تبیین ابعاد مختلف آن پرداختند اند و لازمه اهتمام به كتاب را ترویج كتابخوانیِ همراه با تدبر دانستند اند. به این بهانه، پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله خامنه ای خاطره ای از ایشان را در مورد اهتمام به كتابخوانی منتشر می كند:
من توقعم اين است كه مردم ما كتابخوانى را جدى بگيرند. البته جمعى از مردم جدى مى گيرند؛ اما همه اين طور نيستند. من مى خواهم خواهشى از مردم بكنم و آن اين است: كسانى كه وقتهاى ضايع شونده اى دارند؛ مثلا به اتوبوس يا تاكسى سوار مى شوند، يا سوار وسيله ى نقليه ى خودشان هستند و ديگرى ماشين را مى راند، يا در جاهايى مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مى برند و به هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بىكارى مى گذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كيف يا جيب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسيدند، نشانه اى لاى كتاب بگذارند و باز در فرصت يا فرصتهاى بعدى آن را باز كنند و از همان جا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! البته قضيه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزى براى انجام كارى از مشهد به تهران آمده بودم. بنا به دلايلى نمى خواهم اسم كتاب را بگويم. وضعيت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خيلى آزار دهنده بود و نمى توانستيم تحمل كنيم. دلم مى خواست سرم پايين باشد و خواندن كتاب در چنين وضعيتى بهترين كار بود. ساعتى را كه به اين حالت مى گذراندم احساس نمى كردم ضايع مى شود. آن وقتها تقريبا يك ساعت طول مى كشيد تا آدم با اتوبوس از جايى به جاى ديگر مى رفت. بعضى وقتها اين جابجايى كمتر يا بيشتر هم طول مى كشيد. به هرحال چنين يك ساعتهايى را احساس نمى كردم كه ضايع مى شود؛ چون كتاب مى خواندم.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بين*المللى كتاب تهران - 22/02/1375
جملات قصار طلبگی 2
جملات قصار طلبگی 2 در ادمه جملات قصار طلبگی 1 است که در ذیل مطلب به آن می پردازیم:
** قرآن ، تحدي دارد، یکی از تحدي هاي قرآن این است که اگر قرآن از جانب کسی غیر از خدا می آمد آن وقت قرآن داراي اختلافات و تناقضات می بود و بعد باید کسی می آمد و درفصاحت و بلاغت آن نیست ، چون در آن زمانی که قرآن نازل شد ، مردم به صورت طبیعی شاعر بودند ، ولذا در آن زمان فصاحت و بلاغت قرآن جلوه کرد تا مردم آن زمان خاضع شوند.
**در مورد تشخیص و عقل برهانی می توانیم بگوئیم : گاهی عقل چیزي را درك می کند و گاهی نیزموضوعی را عقلی می نماید یعنی اول صغري وکبري را درست کرده و سپس عقل آن را می فهمد ، ازطرف دیگر عقل همه چیز را نمی فهمد لکن آنچه فهمیدن آن براي بشر لازم است عقل درك می کند و درحقیقت مایه کار ما عقل است . با عقل دنبال حضرت صادق علیه السلام می رویم . عقل مهم است معجزه مهم نیست ، چون حضرت موسی علیه السلام معجزه ي عصا را نشان داد ولی پیروانش با شنیدن صداي گوساله به دنبال گوساله رفتند . عقل برهانی انسان را از انحرافات نگه می دارد .
**قرآن ذي وجوه است و اگر نمی توانید معانی مختلف را بر آن حمل کنید ، آن معنی را که خوب وعقلانی است قبول کنید .
**داستان حضرت موسی علیه السلام و خضر علیه السلام قوانین الهی را نشان می دهد ، نه به حضرت موسی علیه السلام خرده گرفته شده و نه به حضرت خضر علیه السلام ، و این نشان می دهد ما نباید بر ظواهر اتکا کنیم .
**آنچه در قرآن مهم است تربیت و اخلاق قرآنی است و پی بردن به چگونگی و کیفیت بسیاري از چیزهامهم نیست . مانند چگونگی پدید آمدن آسمان ها و یا کیفیت معاد که همه حکماي اسلام در مورد آن بحث کرده اند که قائل به معاد جسمانی هستند و هر کسی کیفیت و چگونگی آن را به گونه اي دانسته و البته این قبیل مسائل به درد ما هم نمی خورد، اعتقاد به معاد است که غیر قابل انکار است .
لازم به ذکر است که اکثر جملات قصار طلبگی فوق ، از بیانات شیرین وجذّاب استاد أمجد می باشد .
جملات قصار رهبر درباره فلسطین
امريكا در همه ى جناياتى كه امروز در فلسطين اتفاق می افتد شريك جرم است.
انتفاضه ى ملت فلسطين، قيام يك ملت است.
بايد تا مطلع الفجر نجات ملتهاى مسلمان، مخصوصاً ملت شجاع و مظلوم فلسطين دست از تلاش نكشيم.
رژيم صهيونيستى رژيمى گستاخ و وحشى و بىاعتنا به قوانين انسانى و مقررات بين المللى است.
ظلمى كه امروز به ملت فلسطين می شود، هيچگاه به مجموعه ى يك ملت نشده است.
علاج زخم فلسطين فقط قطع غده ى سرطانى حكومت صهيونيستى است و اين كاملاً ممكن است.
غده سرطانى اسرائيل را تنها از طريق همين مبارزات میتوان ريشه كن ساخت.
فلسطين اكنون صحنه دلاورى مظلومانه و غريبانه يك نسل و ملت مظلوم است.
فلسطين پاره ى تن اسلام است.
ما اعلام می كنيم كه حتى يك روز و يك ساعت با دولت غاصب و غيرقانونى و خبيث اسرائيل دوستى و محبت و كوچكترين رابطه نداشته و نخواهيم داشت.
ما جهاد با صهيونيستها را واجب می دانيم.
ما خود را همواره نسبت به ملت مقاوم و مظلوم لبنان داراى تكليف دانسته و خواهيم دانست.
مسئله ى فلسطين مسئله ى اول بين المللى اسلامى است.
ملت فلسطين فهميده است كه راه نجات فلسطين آماده شدن براى فداكارى است. شهادت را تجربه كرده و فهميده اند كه دشمن در مقابل شهادت طلبى و نترسيدن از مرگ ناتوان است.
ملتهاى مسلمان به عنوان يك فريضه دينى مكلفند از قيام مردم مظلوم فلسطين حمايت كنند.
هر كجا كه دفاع از فلسطين باشد، ما در آنجا حضور داريم.
امروز ملت فلسطين - زن و مرد - در صفآرايى معنوى در درون خود توانسته اند جانب معنويت را غلبه بدهند و پيروز كنند؛ و اين ملت پيروز خواهد شد.