16
تیر

زیبایی های اسلام1

Islam

ما مي گوييم اسلام مکتب اصيلي است که مي تواندپاسخگوي همه نيازهاي فردي و اجتماعي انسانهادرهمه جا باشدآئيني است علمي و عملي که نقشه هاي رهائي بخش آن درهراجتماعي قابل طرح و اجراست و ازخيال و خرافه و دعوي بيجا به دور است ….
حال بايدامتيازات اسلام را بدرستي موردبررسي قراردهيم و ارزش آن رانسبت به ديگر مکاتب بشري ارزيابي کنيم:


اسلام دين فطرت
درزمينه قانون گذاري وتربيت انساني آنچه به اسلام اصالت و امتيازمي دهدانطباق و هماهنگي برنامه هاي آن باسرشت و فطرت انسان است و اسلام تنها آئيني است که همه غرائزانساني و نيازهاي جسمي و رواني انسان رابه رسميت شناخته و هيچکدام راترک و طردنکرده است.
معجزه اسلام دراين است که باهندسه ونقشه هاي دقيق به کنترل وتلطيف وتعديل غرايزپرداخته وآنگاه سه مسئله اصلي راموردتوجه قرارداده است:انسان ،جهان،خدا
واين سه رابدرستي بهم پيوندداده ؛جهان آفريده خداست و انسان دردامان طبيعت پرورش يافته و بانفخه ي روح الهي به مقام خليفة الهي رسيده است…


ولي مکتبهاي امروزجهاني ،انسان راتنها ميگذارند و درحصارهائي تاريک و سياه زنداني مي کنندبعضي به عنوان اومانيسم(انسان محوري) و اصالت انسان،حصاري مي سازند و انسان رادرزندان خويش به زنجيرمي کشند و گروهي بشر ر در دژ طبيعت حبس مي کنند و برايش زنداني ازناتوراليسم(قدرت محض طبيعت)مي سازند و عده اي ديگربشر را موجودي بي جان وبي روح و بي اراده  و مجبورمي دانند  و به سياه چاله ماترياليسم(ماده گرايي) سرازيرش مي کنند و برعکس گروهي خيالباف وايده آلي بشر را سايه ها و اشباحي از هياکل متافيزيکي مي شمارند و راه ناپيداي ايده آليسم (آرمان گرايي)را مي پيمايند…..
دراينجاست که بشرخودراتنهامي يابد و دلهره و اضطرابي شديداحاطه اش مي کند و براي حفظ خودش به هرجنگ وجنايتي دست مي زند…..
ادامه دارد…

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
12
تیر

روزه بر زنان واجب نیست!

خطاب های قرآنی مطلق است و روزه بجز در موارد خاص ، بر زن و مرد به صورت یکسان واجب است

متن شایعه

“امام علی فرموده… . روزه گرفتن درگرما جهاد است
حضرت محمد فرمودند… جهاد بر زنان واجب نیست.
تکلیف خانوما طبق احادیث مشخص هست!”

پاسخ شایعه

1. حدیث اول از حضرت علی (ع) نیست و از پیامبر (ص) است و مطلب دوم هم از پیامبر (ص) در منابع شیعه یافت نشد .
* روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار، ج 96، ص 257

2. حتی با فرض صحت حدیث دوم هم چیزی تغییر نمی کند ، جهاد حدیث اول به معنی دارا بودن ثواب جهاد است و دومی به معنای قتال !
در احادیث انواعی از جهاد برای زنان تعریف شده است :
* امام على (ع)
جهاد زن خوب شوهردارى كردن است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 9
* امیر مؤمنان علی (ع):
خداوند جهاد را بر مردان و زنان نوشته است… و جهاد زن آن است كه بر آزار و غیرت شوهرش یا معاشرت او صبر كند. و در حدیث دیگر جمله آخر چنین است: و جهاد زن خوش رفتارى با شوهر است.
وسائل الشیعه، ج 11، ص 15 نقل از كافى.

3. جهادی که بر زنان واجب نیست ، جهاد ابتدایی است و در جهاد دفاعی که اسلام و کشور و نوامیس و … مورد تهدید است جهاد بر مرد و زن واجب است .

http://tahoor.com/fa/Mobile/Article/View/22294
4. بانوانی که روزه بر آن ها واجب نیست عبارتند از : زن باردار ، زن شیرده ، زن پیر ، زن حائض و نفساء

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2689/4286/27618
5. همچنین در منابع دینی و تاریخی استثنائی برای روزه زنان نبوده و آیات روزه هم در قرآن مطلق است و هیچ قیدی بر آنها نیست كه دلیل بر وجوب روزه بر زن و مرد است .
آیات ۱۸۳ و ۱۸۵ سوره بقره

6. با عنایت به موارد ذکر شده ، این شبهه با مغلطه تلاش دارد ذهن مخاطب را منحرف نموده و با ارتباط دادن دو مولفه غیر مرتبط و غیر تاثیر گذار بر یکدیگر ، بانوان را از فریضه روزه محروم کند.


free b2evolution skin
6
تیر

جواب نخ نمای همیشگی به چرایی روزه..

” ازهرکس میپرسی چراروزه میگیری همان جواب نخ نمای همیشگی رامیدهد :
برای همدردی باضعفا وگرسنگان !
کدام مستمند؟
کدام کودک خیابانی ؟
کدام زن بی پناه صبح بیدار میشود پای سفره ای هفتادرنگ مینشیند و تا خرخره میخورد و بعد تا غروب در خنکای کولر میخوابد و هنگام افطار باز بساط غذای رنگارنگ پهن میکند ؟
گرسنگی کشیدن من و تو کدام گرسنه راسیر میکند ؟
دروغ نگفتن و فرونبردن گردوخاک غلیظ به حلق ، کدام بچه یتیم را لباس میپوشاند؟
كمى فكر كنید …
جاى اینكه شما ببینید گرسنگان چه حالى دارند ، به گرسنگان نشان دهید سیرى چه حسى است !”

پاسخ شایعه

1. خداوند روزه را واجب کرده و تکلیف بنده در مقابل خدایش است ؛ دلایل و آثار زیاد روزه همگی در درجات بعد قرار دارند .

“آیه ۱۸۳ سوره بقره”

2. نویسنده با انکار احکام الهی اصرار دارد معتقدین و روزه داران را مرفه ، متظاهر و بی درد نشان دهد ! در حالی که مومنین روزه دار عموما از اقشار متوسط و ضعیف جامعه و متعهد به همنوعان هستند !

http://www.tebyan.net/newmobile.aspx?pid=159228

3. درک حال گرسنگان تنها یکی از ابعاد اجتماعی روزه است که فرد با ناتوانی از بهره گرفتن از امکاناتش ، درک بهتری از گرسنگان و تشنگان خواهد داشت و دلش با آنان نزدیک تر و نرم تر می شود .

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa14615

4. آداب روزه را خالق هستی و دانای کل اعلام نموده و قرار نیست تمام آنها کارکرد سیر کردن گرسنگان را داشته باشند ! بلکه این امور از ابعاد فردی روزه و جهت خود روزه دار هستند .

http://www.aviny.com/occasion/islamic/ramazan/91/tasir.aspx

5. از زیباترین سنتهای اسلامی در رمضان اطعام روزه داران است ولو با خرما و جرعه ای آب و خداوند برای آن ثوابی چون آزاد کردن بنده در نظر گرفته است .

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=135998

6. یکی از شاخص ترین دستورات اسلام ، یاری نیازمندان و اطعام گرسنگان است که نویسنده با مغالطه تلاش کرده آن را انکار کند و موفق نیز نبوده است !

http://www.maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,3378


free b2evolution skin
4
فروردین

شهادت فاطمه زهرا س افسانه است!


علمای وهابی جدیداً سخن مضحکی بر زبان می‏ آورند که :شهادت حضرت زهرا(س) از سال 1374 شمسی به تقويم ها اضافه شده است و تا قبل از آن این مسأله وجود نداشته است.
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) «ابن تیمیه» رهبر وهابي‎ها ـ یا بهتر است بگوییم خدا و پیغمبر وهابی‎ها(!) ـ در كتاب جلد 4 کتاب “منهاج السنة” ص 220 نوشته است که: “كبس بیت فاطمه(س)” یعنی: «عوامل خلیفه وقت به زور وارد خانه فاطمه(س) شدند».
ثانیاً) «جوینی» استاد «ذهبی»، در کتاب “فرائد السمطین” آورده است که پیامبر(ص) فرموداند: بعد از من می‎بینم که دخترم “مغمومة مغصوبة مقتولة” خواهد شد.
ثالثاً) «مرحوم كليني» از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: مادرمان فاطمه زهرا(س) شهيده است.
رابعاً) «شهرستاني» در جلد اول کتاب “الملل والنحل” ص 67 از «نظّام» نقل مي كند كه خلیفه دوم با لگد به شكم حضرت زهرا(س) زد و جنین او را سقط کرد.
خامساً) موضوع بالا را «ابن حجر» در “میزان الاعتدال” و “لسان الميزان” نیز نوشته است.


free b2evolution skin
20
بهمن

سجده واجب قرآن

در سجده واجب قرآن رو به قبله بودن لازم نیست و یک سجده کفایت می کند. آیه یا دعای خاصی واجب نیست، بلکه، پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید، کافی است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید:

لا اله الا الله، حقا حقا، لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا، لا اله الا الله، عبودیه و رقا،سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل خاءف مستجیر


free b2evolution skin
27
دی

موجد و خالق خدا...

خداوند چگونه از اوّل بوده بدون این که خالقی داشته باشد؟

این یک اصل مسلم است که هر معلولی علت دارد ولی مغالطه ای که صورت می گیرد این است که خداوند هم یک معلول فرض می شود. به عبارت دیگر گمان می شود هر موجودی علت دارد حتی وجود بذاته یا خدا. همین طور باید گفت هر پدیده ای نیاز به آفریننده دارد، ولی خداوند یک پدیده نیست که نیاز به خالق داشته باشد، بلکه ایجاد کننده همه پدیده ها است. [1]

به بیان دیگر، ساده ترین مفهوم خدا، همان موجود کامل و بی نقص و بی نیازی است که هست بدون این که به کسی نیازی داشته باشد تا از او مدد بگیرد؛ چه در وجود و چه در آثار.

پس اگر خدایی توهم شود که گاهی هست و گاهی هم نیست، این همان خدای توهمی ما است؛ چرا که گفتیم خدا یعنی موجودی بی نیاز که وجود و آثار خود را از کسی نمی گیرد، بنابراین همیشه بوده و هست. لذا این تعریف خدا و خدا بودن بذاته اباء از نیاز و حدوث دارد.

این صرفاً یک وسواس ذهنی است که ذهن انسان وقتی متوجه مفهوم خالقیت است، فراموش می کند که خدا، بی نیاز است و وجود، حقیقت ذاتی اوست. بنابراین نمی تواند تصور کند که وقتی هرچیزی خالقی بالاتر از خود دارد پس چرا نباید خدا هم خالقی برتر داشته باشد. در این جا، خدا به عنوان یک پدیده فرض شده است، حال آن که این مفهوم از خدا ساخته ذهن است نه خدایی که بذاته وجود دارد و بی نیاز از علت است.

بنابر این اگر خداوند چنین موجودی است که هستی و عشق و بی نیازی و فیاضیت مطلق و بی پایان است، بدون این که هیچ حد و قید و نقصان و ظلمت و نیازی داشته باشد، پس نمی تواند همچون موجودات محدود و ناقص، نیاز به کسی بالاتر از خود داشته باشد که به عنوان خالق، محتاج او باشد.

چرا که خود اوست که همه هستی را و همه برتری ها و حدود را ایجاد کرده است و بدون او هیچ چیزی وجود ندارد تا بتوان خالقیت هم برای آن توهم کرد.

اما در ذهن بسیاری از مردم، مفهوم درستی از خدا وجود ندارد چرا که خدا بالاتر از هر مفهومی است. لذا تصور اکثر اذهان ضعیف از خدا فقط شامل صفت خالق بودن اوست، آن هم به معنایی مشابه با هر خالق حادثی دیگر با این تفاوت که خدا خالقی است باعظمت تر به حدی که تمام آنچه می بینیم اعم از سیارات و تمامی کیهان، همه را آفریده؛ همچون فرشته ای باعظمت که البته جا دارد سؤال شود این خدای باعظمت آیا خود،خالقی ندارد؟ بنابراین این تصورو ایده، هرچند که موجودی است با عظمت، اما خدا نیست چرا که منظور از خدا آن ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال و فاقد همه صفات نقصان است و مقید به هیچ قیدی از قیود و محدود به هیچ حدی از حدود نیست و هستی مطلق و یگانه و بی نیازی است که بذات خود دارای این صقات است نه این که کسی این صفات را به او داده باشد.

خدایی که نیاز به خالق داشته باشد و بتوان در مورد او این سؤال را مطرح نمود که چه کسی خالق و موجد خود او بوده، در واقع مفهومی است ناقص که البته خدا منزه از آن است و بلکه از هر فهم و درک و ذهنیتی و لو در دقیق ترین و صحیح ترین شکل آن برتر و بالاتر است.

آنچه گفته شد را می توان با مثال ها و سؤال هایی به ذهن نزدیک و ساده تر کرد؛ مثلا می دانیم رطوبت هر چیز از آب است. اما رطوبت آب از چیست و از کجاست؟ چربی همه غذاها از روغن است. چربی روغن از چه و از کجاست؟ شوری همه چیز از نمک است. شوری نمک از کجاست؟ پاسخ این است که رطوبت برای آب و شوری برای نمک و چربی برای روغن ذاتی آنها است. همچنین هنگامی که سؤال شود هستی هر موجودی از خدا است پس هستی خدا از کیست؟ پاسخ می دهیم: هستی خدا ذاتی او و از خود او است و از جای دیگر نیست

منبع:

[1] سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی در پرتو قرآن حدبث و عقل، ص 120-121، نشر بوستان کتاب، 1386 ، قم


free b2evolution skin
27
دی

ضرورت وجود امام..


دلایل عقلانی لزوم و ضرورت وجود امام و دلایل عقلانی اثبات امامت را بیان کنید.

امامت در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است و قرآن مجید آن را آخرین مرحله ی سیر تکاملی انسان می داند که تنها پیامبران اولوالعزم بدان رسیده اند و در باره ی حضرت ابراهیم (ع)می فرماید: به یاد آور هنگامی که پروردگار ابراهیم او را با وسایل گوناگونی آزمود و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها برآمد) خدا به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز امامانی قرار ده)، خداوند فرمود: پیمان و عهد من (امامت) هرگز به ستمکاران نمی رسد [1] ، ( و تنها آن گروه از فرزندان تو که پاک و معصوم اند شایسته این مقام اند).

از این آیه استفاده می شود که این مقام بس والا است که حضرت ابراهیم(ع) بعد از دارا بودن مقام نبوت و رسالت در آخر عمر و پس از پشت سر گذاشتن آزمایش های سخت بدان نایل آمد.

مقام امامت در بسیاری از موارد با مقام نبوت جمع می شود و پیامبر اولوالعزمی همچون حضرت ابراهیم خلیل (ع) به مقام امامت نیز می رسد و از آن روشن تر جمع شدن مقام رسالت و نبوت و امامت در شخص پیامبر اکرم (ص) است.

و نیز ممکن است در مواردی این مقام (امامت) از رسالت و نبوت جدا شود. همانند ائمه(ع)که تنها وظیفه ی امامت را بر عهده داشتند، بدون آن که وحی بر آنان نازل شود.

ادله ی عقلی امامت عامه در تمام زمان ها عبارت اند از:

الف: برهان لطف: نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می کند که در میان جامعه ی اسلامی امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد.

الطاف وجود امام غایب را می توان در موارد زیر برشمرد:

1.حراست از دین خداوند در سطح کلی. [2]

2. تربیت نفوس مستعد.

3. بقای مذهب.

4. وجود الگویی زنده که بتواند مقتدای مردم قرار بگیرد

ب: برهان علت غایی: در علم کلام ثابت شده که خداوند از افعال خود هدف و غرضی دارد و چون خداوند کمال مطلق است و نقص در او راه ندارد، غایت افعال الاهی به مخلوقات برمی گردد و غایت وجود انسان، انسان کامل است؛ یعنی انسان مانند درختی است که میوه ی آن وجود انسان کامل است

ج: برهان امکان اشرف:

در فلسفه قاعده ای مطرح می شود، به نام قاعده امکان اشرف و معنای آن این است که ممکن اشرف باید در مراتب وجود اقدم از ممکن اخس باشد… [3]

در عالم وجود، انسان اشرف مخلوقات است و محال است که وجود، حیات، علم، قدرت و جمال و… به افراد انسان برسد قبل از آن که این کمالات به انسان کاملی که حجت روی زمین است، رسیده باشد.

د: برهان مظهر جامع:

هویت مطلقه ی خداوند در مقام ظهور، احکام وحدت بر او غلبه دارد و در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست. از طرف دیگر در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر می شوند، احکام کثرت ، غالب بر وحدت است . این جاست که فرمان الاهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد، تا بتواند مظهری برای حق از جهت اسمای تفصیلیه و وحدت حقیقیه باشد و آن صورت اعتدال همان انسان کامل است. [4]

علامه حلی (ره) در توضیح کلام خواجه نصیرالدین طوسی به بعضی از این ضرورت های وجود امام اشاره کرده و می فرماید:

1. وجود پیامبر ضروری است تا شناخت عقلی بشر، به واسطه ی بیان نقلی تقویت شود؛ زیرا اگر چه انسان با نیروی عقل بسیاری از حقایق از اصول و فروع دین را درک می کند، ولی گاهی در اعماق وجودش وسوسه ها و تزلزل هایی وجود دارد که مانع از اعتماد بر آن و انجام آنها می گردد، اما هنگامی که این احکام عقلی با بیان پیشوای الاهی تقویت گردد، هر گونه تزلزل و شک و دودلی زدوده خواهد شد و انسان با قوت قلب به سوی یافته های عقلی خود خواهد رفت.

2. بسیاری از امور وجود دارد که عقل، حسن و قبح آن را درک نمی کند و باید دست به دامان پیشوایان الاهی گردد، تا بتواند خوبی و بدی آنها را دریابد.

3. بسیاری از اشیا مفید و برخی دیگر زیان بارند و انسان تنها با فکر خود قادر به درک سود و زیان همه ی آنها نیست. این جاست که احساس نیاز می کند، تا کسی سود و زیان اشیا را برای او بیان نماید و این کار تنها از عهده ی پیشوایان الاهی که با منبع وحی در ارتباط هستند بر می آید.

4. انسان موجود اجتماعی است و اجتماع بدون داشتن قوانینی که حقوق همه ی افراد را حفظ کند و آنها را در مسیر صحیح پیش ببرد؛ سامان نخواهد یافت و به کمال مطلوب نخواهد رسید، تشخیص این قوانین به طور صحیح و اجرای آنها جز به وسیله ی رهبران آگاه، پاک و معصوم صورت نخواهد گرفت.

5. انسان ها در درک کمالات و تحصیل علوم و معارف و کسب فضایل متفاوت اند، بعضی از آنها توانایی حرکت در این مسیر را دارند و برخی عاجز و ناتوانند. رهبران الاهی گروه اوّل را تقویت و گروه دوم را یاری می کنند،تا هر دو گروه به کمال ممکن برسند.

6.با توجه به تفاوت مراتب اخلاق در انسان ها، تنها راه برای پرورش این فضایل، رهبران پاک و معصوم هستند.

7. پیشوایان الاهی از ثواب و عقاب و پاداش و کیفر الاهی در برابر طاعت و گناه آگاهی کامل دارند و هنگامی که دیگران را از این امور آگاه کنند، انگیزه نیرومندی برای انجام وظیفه در آنان پیدا می شود. [5]

با توجه به این که امامت چیزی جز استمرار خط نبوت نیست، غالب این فلسفه ها که در ضرورت نبوت بیان شده است، در مورد امامان معصوم نیز ثابت است. به بیان دیگر خداوندی که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده است، همان گونه که باید برای هدایت او پیامبرانی را که متکی بر نیروی وحی و دارای مقام عصمت باشند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی قرار دهد تا جامعه ی انسانی را در رسیدن به سر منزل مقصود کمک کنند و به یقین بدون آن (جانشینان پیامبر) این هدف ناتمام خواهد ماند؛ زیرا اولاً: عقول انسانی به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیش رفت و کمال، قطعاً کافی نیست و گاهی حتی یک دهم آن را نیز تشخیص نمی دهد.

ثانیاً: آیین انبیا بعد از رحلت آنان، ممکن است دست خوش انواع تحریفات گردد. برای جلوگیری از تحریف لازم است پاسدارانی معصوم و الاهی باشند، تا از آن پاسداری کنند. درست است که خداوند در باره ی قرآن مجید فرمود: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون [6] » یعنی: «ما قرآن را فرستادیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم.» اما حفظ دین باید از طریق علل و اسباب آن باشد که این اسباب همانا امامان معصوم (ع)هستند.

ثالثاً: تشکیل حکومت الاهی و برقراری عدل و قسط و رسانیدن انسان به اهدافی که برای آن آفریده شده است، جز از طریق انسان های معصوم ممکن نیست؛ زیرا به گواهی تاریخ حکومت های انسانی همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاصی سیر کرده و تمام تلاش آنها در همین راستا بوده است و همان گونه که بارها آزموده ایم عناوینی مثل دموکراسی و حکومت بر مردم یا حقوق بشر و مانند آن پوششی است برای رسیدن به اهداف شیطانی قدرت ها و آنها با استفاده از همین ابزار مقاصدشان را به شکل مرموزی بر مردم تحمیل کرده اند.

رابعاً: ادامه و استمرار دستورات دین در جوامع نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات و دقایق دین دارد، تا در هیچ لحظه ای کوچک ترین نقطه ابهامی برای کسی باقی نماند.

از آنچه گفتیم به خوبی ضرورت و فلسفه وجود امامان معصوم معلوم می گردد.

منابع:

[1] . « و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین »بقره، 124.

[2] .شریف العلماء، کشف القناع، ، ص148.

[3] .طبا طباءی، نهایة الحکمة، صص319و 320.

[4] . نک: تمهید القواعد، ص 172؛جوادی آملی، عبد الله، تحریر تمهید القواعد، ، ص 548- 555.

[5] . نک. شرح تجرید، ص 271 (با کمی تلخیص و اقتباس) ،به نقل از پیام قرآن ، ج 9، ص 38-37 .

[6] . حجر، 9.


free b2evolution skin
27
دی

چگونگی شناخت خدا..

چگونه می‌شود خدا را شناخت و به او تکیه کرد و عاشق او شد؟

مفهوم واژه خداوند، از عمومی ترین و ساده ترین مفاهیمی است که هر انسانی حتی منکران وجود خداوند نیز تصویری از آن در ذهن خود دارند، هر چند شناخت حقیقت و کنه ذات خداوند برای انسان ممکن نیست.
راههای شناخت خداوند در یک دسته بندی کلی به راههای زیر تقسیم می شوند:
الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب
ب ـ راه حسی و تجربی مثل برهان نظم
ج ـ راه دل یا برهان فطرت
اما این که چگونه می شود به ذات او تکیه کرد باید گفت: کسی را که بر او توکل می کنیم باید دارای دو فضیلت باشد:
1- علم کافی نسبت به امری که به او محول شده و از او یاری خواسته شده است.
2- قدرت و توانایی بر انجام آن کار.
خداوند چون دانای به آشکار و نهان است و علم هیچ چیزی بر او پوشیده نیست و نیز بر همه چیز قادر و تواناست، در همه احوال بهترین دوست و اطمینان بخش ترین پشتیبان و وکیل است.
درباره راههای عشق ورزیدن به خداوند نیز باید به چند نکته توجه شود:

1. منشأ و سرچشمه عشق، درک کمال محبوب و معشوق است. 2. انسان موجودی «کمال جو» و «جمال خواه» است. 3. ذات مقدس خداوند کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه همه خوبیها و زیباییهاست. بنابراین؛ انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد، و به همین جهت کار انبیای الهی بر طرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه ی دل از آلودگیهاست.
بدون تردید عشق حقیقی را نشانه هایی است و برای این که انسان حقیقتاً به خدای عشق آفرین عاشق شود باید با تهذیب نفس و سلوک در مسیرهای روشن شرعی که توسط عارفان حقیقی یعنی امامان معصوم(ع) تعیین شده است خود را به این نشانه ها نزدیک و نزدیکتر سازد تا به حقیقت و نورانیت او دست یافته و طعم عشق راستین را بچشد.

نشانه های عشق انسان به خداوند:

1. خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح دهد؛ در باطن و ظاهر مطیع خدا و در همه ی امور موافق او باشد.

2.اولیا و همه بندگان مطیع خدا را به جهت او دوست بدارد؛ و با همه مهربان باشد.

3. لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد.

4.هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد؛ با مال و جان در راه محبوب، مجاهده کند.

5. همه اوقات، مستغرق ذکر خدا باشد.

6. آسایش و آرامشش در قرب او باشد.

7. از حضرت حق راضی و خشنود باشد.

8. به کلام محبوب (قرآن) عشق ورزد.

9. بر خلوت و مناجات با محبوب، حریص باشد.

10. عبادت برای او آسان باشد.

11. همه کافران و عاصیان را دشمن بدارد.1

منبع:

محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، صص 85-98؛ رساله عرفان و تصوف، مجموعه پرسش و پاسخ دانشجویی، چاپ دوم، صص219 الی237.


free b2evolution skin
2
دی

پنج اصطلاح غلط اما رایج..

1_ خدا بد نده!
این کلام اهانت به پروردگار است،زیرا خدای تعالی در قرآن فرموده:
هیچ خوبی به شما نمیرسد مگر از ناحیه ی خدا و هیچ بدی بشما نمیرسد مگر از ناحیه ی خود شما(و بخاطر اعمال خودتان است)

۲_جوان ناکام!
این اصطلاح‌ عامیانه برای جوانهایی که قبل از ازدواج از دنیا میروند بکار میرود ،
درحالیکه ازدواج کام حقیقی یک انسان نیست که اگر ازدواج نکرد به او بگویند ناکام ،
بلکه کام حقیقی انسان رسیدن به مقام بندگی خداست
و استفاده ی خوب کردن از عمر و فرصتی که خدا به او داده است.

۳_عیسی به دین خود، موسی به دین خود!
این جمله معنای صحیحی ندارد، زیرا بین پیامبران خدا،
کوچکترین اختلافی نبوده و همه ی آنها عقیده ی یکسانی داشتند.

۴_ ولش کردی به امان خدا!
این حرف کفر آمیز است ،
زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را به امان خدا بسپارد که غمی نیست،
بهتر است بجای این کلام گفته شود:
ولش کردی به حال خودش!

۵- انسان جایز الخطاست!
این حرف نیز غلط است ،
زیرا انسان برای خطا آزاد نیست.بهتر است بگوییم
انسان ممکن الخطاست،
یعنی ممکن است خطا کند.


free b2evolution skin
25
آذر

راه جدید برای رسیدن به طهارت

توسل و طهارت درونی

یک راه طهارت ورود به حصن حصین است. شما باید در جایگاه طهارت وارد شوید تا طاهر شوید. این مثال را عرض کنم گاهی شما از بازار و پاساژ عطّارها و عطرفروش‌ها رد می‌شوید. شما عطری نزدید امّا وقتی از این بازار بیرون می‌روید، چون در آن فضا همه عطرفروش بودند، اصلاً بدن شما بوی عطر می‌گیرد. فضا، فضای عطر است. یا وقتی دو سه ساعت در ماشینی هستی، از قم به تهران می‌آیی یا جای دیگری می‌روی، بغل سیگاری نشستی، بعد که به منزل می‌ری، لباستان بوی سیگار می‌دهد. همسرتان می‌گوید: سیگار کشیدی؟ می‌گویی: من که سیگاری نیستم! پس چرا بوی سیگار می‌دهی؟! چون اثر دارد.

طهارت هم به وجود نمی‌آید إلّا به این که انسان با طاهرین عالم بنشیند، با حضرات معصومین. خدا گواه است همین روضه‌ها، همین مباحث، همین ورود به مهدیه، همین نماز، همین پا مباحث نشستن، همین که انسان یک ساعتش را در خانه امام زمان می‌گذراند، یکی دو ساعت در مسجد بنشیند، این‌ها حصن است. امّا اگر خدای ناکرده آرام آرام پای انسان از مجالس قطع شد و آرام آرام دیگر در مجالس نبود، یک موقعی پشت سرش نگاه می‌کند، چون آرام آرام جلو می‌رود، می‌بیند: عجب! یک موقعی چه بودم امّا حالا می‌بیند مثلاً حتّی خدای ناکرده همسرش طور دیگری لباس می‌پوشد. حدّاقل دخترش طور دیگری شده. فاصله گرفته است دیگر. لذا این مقام‌ها، مقام‌های طهارت است و این‌ها را باید داشته باشیم.

یک مورد آن هم روضه است. روضه قلب را جلا می‌دهد. کسی که نمی‌فهمد می‌گوید: آقا همه‌اش که روضه! آقاجان! صورت ظاهرش روضه است امّا حقیقتش پناه بردن به حضرات معصومین است.
از جمله کسی که خدا خیلی دوستش دارد، ابی‌عبدالله (علیه الصّلوة و السّلام)! پروردگار عالمی که تربت ابی‌عبدالله را مایه شفا قرار داد که حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق (علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ تُرْبَةَ الْحُسَیْنِ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ» . خاک، خاک است. اتّفاقاً می‌گویند خاک نخورید امّا تربت ابی‌عبدالله «شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ» است. این توسّل‌ها، حصن حصین است. لذا سلام کوتاهی بدهیم که مجلس ما نمکین شود و بتوانیم در این حصن حصین باشیم. «السلام علیک یا ابا عبدالله …»

منبع: بخشی از تفسیر آیات 30 تا 34 سوره بقره توسط آیت‌الله قرهی


free b2evolution skin
10
آذر

تناقض حکم مرتد و عدم اجبار در دین

با توجه به مباحث آزادی که در پست قبلی مطرح شد این سوال پیش می اید که چرا حکم خروج از دین اسلام اعدام می باشد در حالی که در دین اجباری نیست و در پذیرش دین خدای متعال در آیه كریمه «لا اكراه فی الدین»به انسانها اختیار داده است، چرا این اختیارو آزادی  در خارج شدن از دین وجود ندارد و فرد مرتد محسوب می‌شود؟

خداوند در سوره بقره آیه ۲۵۶ است كه می فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.» اما حقيقت آن است كه بسیاری از افراد در تفسیر این آیه دچار اشتباه می شوند.

در حقیقت این آیه نه تنها بیان می دارد که نباید در دین اجبار باشد، بلکه بالاتر از آن می گوید اجبار در دین شدنی نیست. این بیان بسیار دقیق است؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی و قلبی، قابلیت اجبار کردن یا اجباری شدن را ندارد؛ پس به این معنا نیست که در دین و دین داری هیچ نوع اجباری وجود ندارد و یا می شد در دین اجبار باشد اما خدا آن را برداشته؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست.
اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد، بلکه حقیقتی اجتماعی است؛ به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است. معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است.

ادامه »


free b2evolution skin