26
اردیبهشت

غیرت ایرانی،کالای ایرانی

اقتصادمقاومتی_ کالای ایرانی

آیا فقط آنهایی که به جنگ رفتند، با غیرت بودند؟ آیا فقط غیرت داشتن فقط برای ناموس یا برای ستیز با دشمن است؟آیا دفاع از اقتدار، شرف، پیشرفت و عزت ایران اسلامی نیازمند باور و غیرت نیست؟ آیا شرف ایرانی اجازه می دهد چرخ کارخانه ای نچرخد، کارگری از کار بیکار شود و خانواده ای به بحران بیفتد؟ آیا با هر خرید کالای خارجی، به قدرتمند کردن استکبار و استبداد کمک نکرده ایم؟ آیا عبادت کردن فقط در نماز و روزه و حج است؟ آیا اطاعت از رهبر جامعه، وظیفه هر انسان ولایت مدار یا حتی میهن دوستی نیست؟ آیا توصیه جدی و مستمر رهبر با حکم صریحشان خیلی تفاوت میکند؟ آیا رهبری درباره خرید کالای داخلی سفارش نکردند؟آیا عقل و منطق و انصاف، به خرید کالاهای داخلی حکم نمی کند؟ حالا پاسخ هایی را که دادیم با واقعیت های موجود زندگی مان مقایسه کنیم. به نظر شما ما آدم های باغیرت، عاقل و ولایت مداری هستیم؟


free b2evolution skin
18
اردیبهشت

طبیعت ناسالم پایتخت

طبیعت ناسالم تهرانوقتی که در ورودی شهر نگاهم به آیه ادخلوها بسلام آمنین خورد با شناخت و تفسیر عرفانی که از این آیه جویا شدم، نام فاطمه زهرا اسم و رمز ورود به بهشت است باید با فاطمه وارد بهشت شد و راه دیگری برای ورود نیست، اما این آیه مصداق این شهر نیست در این شهر سربی بویی از بهشت و سبک و سیره فاطمه زهرا به مشام نمی رسد، بی حجابی در این شهر بیداد میکند زنان بی بند و بار و بی حیا چهره های بزک کرده خود را دالان نگاه باالهوس و بیمار دل مردانی کرده اند که در ظاهر هم دیگر شبیه مردان نیستند.

پارک های شهر جولانگاه زنان بی حجابی شده که هر لحظه شهر را به سمت عریانی پیش می برند. آنها برای اقناع میل خودنمایی خود پل طبیعت را که دارای معماری وطبیعت بکر و بی نظیری است راه ارتباطی قرار داده اند برای داشتن روابط ناسالم و نازیباکه شاید این رفت و آمد ها به ازدواج مخربی منتهی شود؛ اما بی حیایی این زنان بر اندام هر زن مومنه ای شعله و نهیب می زند وغرور زنانه آنها را می شکند و در قبال این شکست چیزی جز اندوه و آه نصیب دل زخم خورده یشان نمی شود چرا که فریضه واجب الهی را آنگونه که باید بر خود واجب بدانند واجب نکرده اند.


free b2evolution skin
26
اسفند

#کوله_پشتی_من

دعوت به چالش
#توشه_های_من_کوله_پشتی_من

بهار بهانه‌ایست برای تغییر و شکوفا شدن دوباره. زندگی‌ای که پس از ماه‌ها خزان و زمستان، جانی دوباره میگیرد. طبیعت یک صدا و یک دل تن به زندگی‌ای دوباره می دهند و آغاز میکنند. آغازی پر از طراوت، شادابی و زیبایی…

من و تو هم بخشی از این طبیعت و دنیا هستیم. چرا آغاز نکنیم؟ چرا تغییر نکنیم؟ بیایید توشه‌های این سال جدید را در کوله پشتی‌هایمان جا دهیم.

«روزهای پایانی سال زمان خوبی است برای مرور تجربیات گذشته و برنامه‌ریزی آینده. هدف از این چالش این است که بیشتر به موقعیت فعلی خود آگاه شویم و قدم‌های آینده را مستحکم‌تر برداریم. انتشار تجربیات خود کمک می‌کند تا انرژی جمعی شکل بگیرد با این کار میخواهیم دیگران را ترغیب کنیم که به این سوالات پاسخ دهند و به موقعیت خود در زندگی بیشتر فکر کنند.»

اما در این چالش قرار است که به سه پرسش جواب بدهیم:

سوال اول:فرض کنید که یک کوله پشتی دارید که قرار است با خودتان به سال 95 ببرید. داخل این کوله پشتی چه تجربه‌ یا تجربیاتی از سال 94 می‌گذارید؟ این تجربیات می‌توانند بزرگترین و بهترین درس‌هایی باشند که در سال94 و در جریان زندگی بدست آورده‌اید؟

سوال دوم:برای چابکی در زندگی باید سبک حرکت کرد. بنابراین کوله‌پشتی سنگین قدرت حرکت ما را کم می‌کند. اگر قرار باشد چیزهایی را هم از کوله‌پشتی خود خارج کنید آنها چه خواهند بود؟ در واقع چه نکاتی هست که فکر می‌کنید در زندگی باید از آنها بگذرید و عبور کنید تا سبک‌تر حرکت کنید؟

سوال سوم:برای این‌که در سال جدید انسانی توانمندتر باشید فکر می‌کنید چه ویژگی‌هایی باید در شما تقویت شود؟؟

چرا که :
بازگو کردن تجربیات، کم هزینه‌ترین و سخاوتمندانه‌ترین کاری است که می‌توانیم انجام دهیم واینگونه کمک کنیم تا دنیای اطرافمان جای بهتری برای زندگی باشد.


دوستان عزیز عضو شبکه کوثر نت می توانند با مراجعه به این لینک کوله پشتی خود را با هشتگ مورد نظر بارگزاری کنند یا در صورت کوتاه بودن متن ارسالی می توانند ذیل نظرات همین پست متن خود را نوشته و ارسال کنند تا شخصا با ذکر نام وبلاگ به مقصد اصلی آن انتقال دهم .


1457947921index.jpg

 


free b2evolution skin
24
دی

طعم مادری

طعم مادری

باز هم حکایت از مادر شدن و غریزه مادری است که در وجودم هرازگاهی بهانه میگیرد. مادر شدن یکی از نیاز های روانی زنان است. زنی که مادر می شود احساس تکامل و بلوغ دارد و به سمت کمال حرکت میکند و به اوج محبت کردن، عشق ورزیدن و البته دوست داشته شدن می رسد.
اوایل ازدواج دوست داشتم با همسرم هرازگاهی به مسافرت های طولانی بروم و از زندگی دونفریمان لذت ببرم اما حالا بعد از گذشت نزدیک به یک دهه از شروع زندگی مشترکمان غریزه مادری به شکل عجیبی در وجودم خودنمایی میکند به اندازه ای که طعم شیرین مادر شدن را باید در خواب هایم جستجو کنم.

بچه ها موهبت های الهی هستند و وجود آنها خواسته یا ناخواسته باعث قشنگ تر شدن زندگی میشود اما حکمت الهی اینگونه برایم رقم خورده که از داشتن این موهبت الهی محروم هستم و تنهایی هایم را با دنیای مجازی به اشتراک میگذارم چرا که جمع های خانوادگی برایم بسیار پر تنش شده است و دعاهای دست جمعی مهمانی های دور دست جمعی به بچه دار شدن ما ختم می شود. وقتی بقیه خواهر و برادرهایمان گوی سبقت را در فرزند آوری از ما ربوده اند همین ها تطبیق یافتن در جمع آنها را برایمان بسیار دشوار کرده است. خیلی از دوستان مشترکمان را بابت این قضیه ترک کردیم چون وجه اشتراکاتمان بسیار کمرنگ شده بود.

وقتی در وب گردی هایم علت فرزند آوری زوج های جوان را مطالعه کردم انگیزه های آنها را در چند سطر برایتان خلاصه وار ذکر میکنم:

1- نوه آوردن برای والدین: این سخن مختص افرادی است که استقلال فکری نداشته و کماکان نیازمند تایید از سوی والدین خود میباشند. بهتر است اینگونه زوج ها برای خودشان زندگی کنند.

2- کسی باشد که در دوران سالخوردگی عصای دستمان باشد: این طرز تفکرهم ترس از پیری را آشکار میسازد. نگرش والدین سوء استفاده گر و خودخواه به فرزندانشان.

3- بارداری و زایمان از تجارب زندگی هستند: بهتر است از این تجارب خودخواهانه صرفنظر کرده و از سایر تجارب زندگی لذت ببریم.

4- جبران مشکلات کودکی: این افراد آرزوها و تخیلات سرکوب شده خود را با بچه دار شدن و با برآورده ساختن تمام نیازهای فرزندشان (در واقع نیازهای کودکی خودشان) تسکین میبخشند. در واقع قصد دارند الگوی یک پدر و یا مادر خوب را به جامعه و اطرافیان خود نشان دهد.

5- همسرم خواهان بچه است: تحکیم رابطه و ترس از دست دادن همسردر واقع استفاده ابزاری از فرزند.

6- بدون فرزند ارکان خانواده سست میگردد: نشانگر عدم امنیت اجتماعی در فرد است. که بهتر است با ارتباطات دوجانبه موثر روابط خود را استحکام بخشید.

اما به نظر من کیفیت خوب روابط زندگی بسیار بیشتر از صرفا بچه دار شدن می تواند به کاهش احساس آسیب پذیری و افسردگی در دوران کهولت و تنهایی تاثیر بگذارد.

7- بچه نمک زندگی است: برای مقابله با زندگی یکنواخت و کسالت بار خودشان از کودکان به عنوان ابزار سرگرمی استفاده میکنند.باید این را درک کنیم که کودکان ابزار سرگرمی ما نیستند.

اما انگیزه ای که بیشتر از همه این موارد روحیات من را درگیر خود کرد “مادر شدن آرزوی هر زنیست “
مادرو پدر شدن کار بسیار آسانی است اما پدری کردن و مادری کردن کاری بسیار دشوار.

پس بهتر است این عبارت کلیشه ای که بهشت زیر پای مادران است را این گـونه بـاز گویی کنیم: “بهشت زیرپای زنانیست که بـرای فــرزندان حقیقی یا خوانده خود مادری می کـنـند.” هـر زن بـچه داری شـایسته نام مادری نیست. پیش از آنکه اقدام به بچه دار شـدن کنـیم بـهـتر است ببینیم صلاحیت این کار را داریم یا خـیر. ما باید از مـال، دانـش و بـلـوغ جســمی، اجتماعی و هیجانی کافی برخوردار باشیم تا بتوانیم نیازهای فرزند خود را از لحاظ مادی، معنوی و فکری تامین کنیم.

برای مادر شدن نیار به بچه دار شدن نیست کودکان بی سرپرست بسیاری منتظر مهر مادرانه ما هستند کودکانی که به خاطر نداشتن پدر و مادر یا عدم صلاحیت آنها در نگهداری از کودکشان در مراکز شبانه روزی و در رویای داشتن یک خانواده به سر میبرند.
به امید آنکه طعم شیرین مادری کردن را با تمام اعضای وجودم لمس کنم.


free b2evolution skin
14
آذر

رسالت طلبگی

 میثاق طلبگی

و طلبه نه فقط پرچمدار این نبرد( جنگ نرم) بلکه همه کاره ی این نبرد است مقابله ی حق و باطل پیکار اهل حق است با اهل باطل و این نبرد سالها پیش خون هم چون حسین را بر زمین ریخت ،نبرد نرم هم مثل نبرد سخت دیده بان میخواهد و دیده بان جنگ نرم نه کلاهخود که عمامه به سر دارد.

عمامه اگر چه به وزن گرمی بسیار سبک است،ولی به وزن تکلیفی بسیار سنگین است ، یک طلبه از نقطه صفرتا اوج طلبگی اش قدم به قدم ،لحظه به لحظه ، آنچه که بیش از هر چیز باک بنزینش بدان محتاج است تقواست.

حوزه امروز تنها جایی است که نه به ظاهر آدمها به قلب آدمها مشتری است ، فیلتر حوزه اگرچه همچون من را هم از خود رد کند باکی نیست أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، آزمایش پشت آزمایش، امتحان پشت امتحان، اینها برای رفوضه کردن نیست برای غربال است، برخی آدرس را اشتباهی آمدند و این یعنی سر درگمی، به تثبیت شده و نشده هم ربطی ندارد، بودند کسانی که سالها فقط آب در هاون کوبیدند نه اثری و نه خبری وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ

رسالت حوزه با گذشت زمان تغییر نمی کند حوزه وظیفه داشت و دارد که بر پای درخت انسانیت آب شرافت بریزد ، ریشه آن را بر خاک عزت بدواند و میوه بشر را از آفات بزداید و این زمانی حاصل است که خود شریف باشد و عزیزباشد و سالم .

آبروی روحانیت گوسفند قربانی نیست که هرجا پرده نفسمان پر کشید ذبحش کنیم، عبا و قبا یک وسیله نیست یک تابلو است ، طالبان حقیقت به رنگ و لعاب دل نمی دهند به عمق سخن کرنش می کنند ، حرف هر چه عمیق تر ارادة هم بیشتر.

خروجی حوزه نه فرش است که زیر پا بماند و نه آجر است که لای جرز دیوار را بگیرد، حوزه باید همچون گذشته ورق ورق علم تحویل مشتری دهد افتخار حوزه به ساختمان شیک نیست حوزه به خود می بالد که در تاریخ خود همچون شهید مطهری همچون علامه طباطبایی و هم چون امام را تحویل جامعه داده است ، اگر حوزه عالم به تمام معنا تحویل ندهد با کدام سلاح پرده جهالت را خواهد درید؟ کدام استعمار فکری را خواهد شکست؟1400سال است که ذکر حسین بر لب هاست و حوزه دیده بان نام حسین است ، طلبه تن به رضایت نمی دهد که حسینِ حماسه جایش را به حسینِ اشک بدهد، طلبه بدعت گذار نیست بدعت زداست ، سنگینی حفظ خلوص دین بر گرده ی روحانیت است .

صدای هل من ناصر ینصرنی فقط جایش و زمانش عوض شده و حرف همان حرف سابق است ، امام عصر امروز دنبال یار است کسی که با قدمی و یا با قلمی و یا با کلامی امامش را یاری دهد و این توفیق نصیب هر کس نمی شود جز کسی که کنتور بندگی اش مثل برق و باد بچرخد ، هستند کسانی که پس از عمری رقمهای کنتور بندگی شان هنوز روی صفر است .

اما حرف آخر بین خودمان و صاحبمان، بین خودمان و اربابمان ، بین خودمان و مولایمان :

درزمان ما که هرکالا به هرجا،درهم است       نیک و بد،معیوب وسالم،زشت و زیبادرهم است

گرخریداری کند کالای خوب ازبد جدا           با‎‎تشر گوید ‎‎فروشنده که آقا ‎‎در هم است!

مهدیا،‎‎یاران خوبت را مکن از ‎‎بد ‎‎جدا             رو‎‎سپید و ‎‎رو‎‎سیاه ش جان مولا ‎‎در‎‎هم است

از زمانی که چشم باز کرده ایم خودمان را در اردوگاه حضرت دیده ایم و این لشکر سالهاست که منتظر فرمانده است ، سالهاست که همه جور حرفی ، همه شکل صحنه ای و همه نوع تحقیری را با جان و دل خریدیم به امبد بک روز که تو بیایی و درد دل با تو بگوییم .

بگوییم از درد هایی که کشیدیم و داغهایی که دیدیم، از خون دلهایی که خوردیم و دم فرو نیاوردیم و چه نمک هایی که برزخمهایمان نپاشیدند ، چه خارهایی که بر چشممان فرو نکردند و صدایمان را فرو بردیم و دهان بستیم و لب باز نکردیم تا همه را پیش تو باز گوییم .

آقا جان سالهاست که عطر حضورت را از اللهم کن لولیک بعد از نمازمان می گیریم ولی دریغ از این که بدانیم پس از این همه نفس کشیدن زیر سایه ی هدایتت آیا قلم رضایتت پای عملکردمان را امضاء خواهد کرد یا نه ؟ ما به یک امید شب را صبح می کنیم و آن این است که تو اسممان را ته ته ته لیست سربازانت نوشته باشی همین برای ما بس است .

شب گر رخ مهتاب نبیند سخت است         لب تشنه اگر اب نبیند سخت است

ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان               نوکر رخ ارباب نبیند سخت است

نویسنده : سعید ابراهیمی

 


free b2evolution skin
26
مرداد

اشک های بی صدا .....

پدرم مرد. همه چیز در یک لحظه وبه همین کوتاهی اتفاق افتاد.پدرم مرد و وقتی تمام غرور او لای کفن سفید داخل یک قبر کوچک جمع شده بود من مفهوم کوچک بودن دنیا را با تمام وجودم حس کردم.

پدرم مرد اما بازهم خورشید طلوع کرد و دوباره ماه درخشید . کودک همسایه متولد شد. آسمان بارید. ماشین عروس از کنارم گذشت … .

پدرم مرد و هیچ چیز تغییر نکرد …. زندگی همچنان جاریست. مادرم میگه : دلم برای روزهایی که بابات بود تنگ شده گلوم بغض میکنه و یادم میاد خیلی وقته دل منم تنگ شده اما به خاطر دلداری به مادرم به روی خودم نمیارم.

می پرسه:چند روزه ندیدیمش؟ صورتم رو بر می گردونم تا اشکامو نبینه .

میپرسه : تو دلت تنگ نشده؟ پشتمو می کنم به مادرم و سرم رو به کاری گرم می کنم تا صورتمو نبینه اما دلم میخواد هوار بکشم آهسته میگم:نمی دونم.بابارفته و ما زندگی جدیدی داریم. میاد پشت سرم و دستشو میزاره روی شونم و من به دنبال بهانه ایی میگردم و از آنجا میرم از نگاهش دور میشم. اشکهام فرصت خودنمایی پیدا میکنن….

بابا جونم میدونم که  میخونی……

فدای چشمای مهربونت فدای دستات فدای صدات چه دلتنگم بابا…… خدا کمک کن بتونم دوباره رو به راه شم گمون کنم اگه بخوای به من عنایت کنی بهتره با داغ دلم نذاری تنها باشم شاید که بعد از پدرم نفس بمونه اما امید من به این همیشه بودنه خدامه باور نمی‌کنم که بی پدر شدم بی تو مگه میشه زندگی کرد با رفتنت هستی من هم سوخت کاش وجود بی مقدارمن حذف میشد به جای گلی مثل تو…

دیگه از 5 شنبه از جمعه متنفر شدم چه قدر بیچاره ام که حتی نمیتونم مثل مامان اشک هامو نثار سنگ قبرت بکنم.

خدایا خلاصم کن…….
بابای نازنینم عاشقانه دوستت دارم و دستای مهربونت رو با تمام احساسم میبوسم .رفتی و تنهام گذاشتی … دلم پر میکشه برا یه لحظه دیدنت…..

خدا رحمتت کند……………………………..


free b2evolution skin
12
مرداد

نگاه کردن از دریچه چشم دیگران

امروزشاهد صحنه ناراحت کننده ای بودم. در صندلی انتظار نگاهم به طور اتفاقی به خانمی افتاد که اندوهی در چشما نش موج می زد. همین طور که با گوشه چشم، مادران بارداری که روی صندلی مطب نشسته بودند را بر انداز می کرد،با تصور اینکه در آینده نه چندان دور طعم زیبای مادر شدن را خواهند چشید، قطره های اشک روی گونه هایش جاری شد.
در همان حال ، خانم های بارداری پشت سرش بودند و از شرایط و اوضاع و احوالشان صحبت می کردند؛ بدون این که توجه داشته باشند کنار شان زنانی هستند که در آرزوی فرزند دار شدن سال ها انتظار کشیده اند و گفتن و ابراز این صحبت ها و احساسات زیبای مادر شدن ، آزردگی روح لطیف یک زن را عمیق تر می نماید و نا آگاهانه باعث رنجش خاطر ریحانه ا ی می شوند که عمری را در آرزوی مادر شدن سپری کرده است.

ای کاش انسان ها نگاهشان را وسعت می دادند اما دریایی شدن سخت است چرا که خود را به جاي ديگران گذاشتن و از دريچه چشم آنان نگاه كردن مستلزم شجاعت، شكيبايي و احساس امنيت خاطر است، به معناي آمادگي براي يادگرفتن و تغيير كردن است، به معناي رفتن به اذهان و دل هاي ديگران، و نگاه كردن از زاويه ديد آنان است. اما بدين معنا نيست كه احساس آنها را داشته باشيد،اين همدردي است. منظور اين است كه احساس آنها را درك كنيد و ببينيد كه چگونه به دنيا نظر مي كنند، اين همدلي است .

شاعر چه زیبا سروده :هم دلی از هم زبانی بهتر است.

 


free b2evolution skin
26
تیر

حسبی الله...

قبرستان

داشتم در قبرستون خیالم قدم میزدم و به عکس ها و اسم هایی که روی سنگ قبرها نوشته شده بود توجه میکردم . همین طوری که سرم پایین بود و به زمین خیره شده بودم یک لحظه احساس کردم صدای پا اومد برگشتم ببینم که پشتم کیه . فقط یه برگ بود که با لمس کفشهایم به خش خش افتاده بود .

همین طوری که سرم بالا بود به اطرافم نگاهی انداختم تا چشم کار میکرد قبر بود و قبر . سر ظهر بود . باد می وزید و جز صدای باد چیزی دیگری نمیشنیدم. باد که قطع میشد . سکوت سنگینی فضا را پر میکرد. دوباره سرم را به پایین انداختم و به راهم ادامه دادم . وای خدای من ! چقدر قبر اینجاست. یعنی همشون یه روزی مثل من و تو زنده بودن ؟! اونها هم همشون مثل من و تو فکر میکردن که همیشه زنده هستند و سعی میکردند که از یاد مرگ فرار کنند؟!

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
29
اردیبهشت

سکولار کردن دانشگاه ها ...

از جمله  آسيب هایی که دشمن در محيط دانشگاه آن را مي پروراند  شبهه افكني در زمينه معرفت دینی  است.

این  آسیب بزرگی است که دانشگاه های ما را تهدید می کنند و همه دلارهای آمریکا صرف این موضوع می شود.
دانشجویان مراقب سرمایه گذاری های دشمنان در فضای دانشگاهی باشند چرا که دشمنان می خواهند دانشجویان نسبت به ارزش های نظام  اسلامی بی تفاوت شوند،دانشجویان باید سعی کنند با افزایش آگاهی و بصیرت در برابر نقشه های دشمنان مقاومت کرده و آنها را شکست دهند.

آن هايي که مي خواهند دانشجو را از طلبه جدا کنند، دشمن هستند.متأسفانه افراد هنوز به مفهوم و منظور وحدت حوزه و دانشگاه به معنای صحیحی نرسیده‌اند و چنان چه بخواهیم به معنای حقیقی وحدت حوزه و دانشگاه دست پیدا کنیم و آن را بفهمیم، باید ببینیم که دشمن قصد جدا کردن چه چیزهایی را از یکدیگر دارد. وحدت حوزه و دانشگاه بر اساس فرمایش رهبری در واقع وحدت در هدف است، دشمن می‌خواهد که مردم را از دین جدا کند و همواره تمام تلاش خود را در طول تاریخ برای جدایی جامعه علمی و نخبه از دین کرده است.تلقین به جامعه دانشگاهی قبل از انقلاب مبنی بر بی‌کفایتی روحانیت و همچنین تلقین به جامعه حوزوی مبنی بر بی‌دینی جامعه دانشگاهی اتفاقی نبود، بلکه کاری از سوی دشمن و برنامه‌ریزی شده بود.

جدایی مردم از روحانیت به منزله آغاز گمراهی است و مصداق بارز آن در شرایط امروز داعش است که تنها پوسته‌ای ظاهری از اسلام را دریافت کرده و دست به ارتکاب جنایات وحشیانه می‌زند.قصد اصلی دشمن تربیت و ترویج دانشگاهی بی‌دین است و هدف آن ایجاد جدایی بین دانشگاه و دیانت بوده و این به معنای سکولار کردن دانشگاه است. وحدت حوزه و دانشگاه در راستای کسب استقلال و عدم وابستگی به دشمن است.


free b2evolution skin
11
اردیبهشت

اعتکاف یعنی نقطه سر خط...

در مراسم معنوی  اعتکاف انسان بسیار به خداوند خود نزدیک شده و با معبود خود به راز و نیاز پرداخته و به درگاه لایزال الهی استغفار می نماید. اهمیت و ارزش اعتکاف به قدری بالاست که پیامبر اکرم(ص) به خاطر واقع شدن جنگ بدر در ماه رمضان، فرصت انجام اعمال اعتکاف را پیدا نمی کنند و در سال بعد دو دهه را به انجام مراسم اعتکاف اختصاص می دهند.شکی وجود ندارد که اعتکاف بهترین راه در امان ماندن از گناهان و دام‌های شیطانی و نفسانی است.

چه خوب به این سوال جواب دادند مقربان در درگاه خدا که بهترین خواسته ات از خدا چیست و همه بچه شیعه های آقا مرتضی علی گفتند: شاید آن روز که سهراب نوشت:
«تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینطور نوشت: هرگلی هم باشد
چه شقایق چه گل پیچک و یاس
تا نیاید مهدی زندگی دشوار است…..»
 
خوشا به حال آنان‎ كه در ايام البيض به اعتكاف مي نشينند و با حالت روزه، اعمال ام داوود انجام داده و براي هميشه جسم و جان را مُحرم مي کنند و در ضيافت خانه حق ميهمان مي شوند.



free b2evolution skin
23
اسفند

دشمن شناسی از دیدگاه امام جعفر صادق(ع)

هوای نفس

نهضت امام صادق علیه السلام یک نهضت فرهنگی بود. دشمن شناسی بیرونی ،آمریکا، اسراییل و جریان های پیرامونی نبود.دشمن شناسی ایشان توجه دادن ما انسان ها به این بود که دشمن در درون خود ماست.

جامعه صادقی چنین جامعه ای است. جامعه شمشیر کشیدن و پذیرفتن نیروهاو قوای تحت امر ابو مسلم و جنگ راه انداختن نبود.جامعه جعفری یک جامعه ای بودکه باید انسان ها را علیه دشمن درون خودشان علیه نفسشان به شمشیر می کشیدند.

دفاع از اسلام مواجهه فرهنگی بود. آن چه که امروزه به ما رسیده است از حاصل زحمات امام ششم علیه السلام است.

تو چون بینی که او تاریک و چاه است                اگر خاموش بنشینی گناه است

     گزیده ای از سخنان دکتر حسن عباسی


free b2evolution skin