8
مهر

زرنگ باش ولی زرنگی نکن

زرنگی این روزها به یکی از ویژگی‌های خوب تبدیل شده است  که همه سعی می‌کنند به هر نحوی شده این ویژگی را  بدست بیاورند, اصلاً وقتی می‌خواهند از شخصی  تعریف کنند  یکی از ویژگی‌هایی که زود تر از بقیه ویژگی‌ها به ذهن مردم می‌آید این است که  فلانی خیلی آدم زرنگی است  و می‌تواند در هر زمان و مکانی  گلیم خود را  از آب بیرون بکشد.اما زیرکی می‌تواند  دو معنا داشته باشد: یکی اینکه گاهی زرنگی به  هوش و استعداد افراد برای انجام کارهای زندگی گفته می‌شود یعنی از استعداد های زیادی برخوردار هستند که دست به هر کاری می زند می‌تواند آن کار را به نحو احسن به پایان برساند  و گاهی هم در فکر بعضی‌ها به معنای رعایت نکردن حقوق دیگران و با نگاه کلی رعایت نکردن قانون است .

نمونه های زیادی را در پیرامون خود می‌توانیم برای قسم دوم پیدا کنیم که افراد با اینکه کارشان کاملاً خلاف قانون و اخلاق و عرف است باز به انجام دادن آن کار به چشم زرنگی نگاه می‌کنند : 

1) دست به هر گناهی می‌زنند و فکر می‌کنند انجام گناهان مختلف زرنگی است :

(وَ تَری کَثیراً مِنْهُمْ یُسارِعُونَ فِی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ : و بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناه و تعدّی و حرام‌خواری خود شتاب می‌کنند. واقعاً چه اعمال بدی انجام می‌دادند.( المائدة :  62)

2)خود را بی دین و مذهب می‌خوانند و فکر می‌کنند زرنگ هستند :

(یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْر:ای پیامبر، کسانی که در کفر شتاب می‌ورزند، تو را غمگین نسازند)(  المائدة: 41)

3) با دشمنان هم دست می‌شوند و و خود را زرنگ می‌نامند :

(فَتَرَی الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِم: می‌بینی کسانی که در دل‌هایشان بیماری است، در [دوستی] با آنان (دشمنان)شتاب می‌ورزند. ( المائدة:  52)

4) در خرید و فروش کم فروشی و تقلب می‌کنند و به زرنگ بودن خودشان افتخار می‌کنند :

(وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ : و از ارزش اموال مردم مکاهید و در زمین سر به فساد برمدارید.( الشعراء :  183))

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
2
مهر

امام جواد علیه السلام ، نشانه مقاومت

در کلام رهبر انقلاب:

امام جواد علیه‌السلام مظهر مبارزه‌ى با باطل بود، او كوششگر براى حكومت الله بود…او نمودار و نشانه‌ى مقاومت است. انسان بزرگى كه تمام دوران كوتاه زندگيش با قدرت مُزَور و رياكار خليفه‌ى عباسى -مأمون- مقابله و معارضه كرد و هرگز قدمى عقب‌نشينى نكرد و تمام شرايط دشوار را تحمل ‌كرد و با همه‌ى شيوه‌هاى مبارزه‌ى ممكن، مبارزه كرد.

امام جواد علیه‌السلام مظهر مبارزه‌ى با باطل بود، او كوششگر براى حكومت الله بود. ۱۳۷۶/۶/۱۷‌

او نمودار و نشانه‌ى مقاومت است. انسان بزرگى كه تمام دوران كوتاه زندگيش با قدرت مُزَور و رياكار خليفه‌ى عباسى -مأمون- مقابله و معارضه كرد و هرگز قدمى عقب‌نشينى نكرد و تمام شرايط دشوار را تحمل ‌كرد و با همه‌ى شيوه‌هاى مبارزه‌ى ممكن، مبارزه كرد ۱۳۶۰/۲/۲۵

آیت الله بهجت: امام جواد عليه السّلام كشته ى علم و دانش شد.

در حقيقت امام جواد ـ عليه السّلام ـ در راه علم كشته شد؛ زيرا اگر می گفت من عالم نيستم كارش نداشتند، و از روى تقيه حاضر نبود اظهار كند، ولى مجبورش كردند تا اظهار كرد و جواب داد، و همان اظهار علم و فضل باعث حسد و كينه و دشمنى با او، و سرانجام منجرّ به قتل او گرديد.

در حقيقت فضل و علم را از بين بردند و به قتل رساندند.

در محفل سوگ تو، اشک‌ها زودتر از هر دعایی به سویِ آسمان می‌روند، لحظه‌ها به انتظار دیدار جمالِ دل‌آرایت در بغضِ ثانیه‌ها می‌تپند، گل‌های سجاده‌ات، محراب را بوسه می‌زنند. جبرییل، چون شمع، بی‌قرارانه می‌سوزد و صدایِ گریه‌های مداوم، در و دیوار را غرق در ماتم می‌کند. پله پله تا خدا رفتنت را ستاره‌ها در گوش زمین نجوا کردند؛ آن گاه که عرش، تو را در هاله‌ای از نور، به سوی معراج دل باختگان بُرد.

چه اضطرابی دامن زمین را فرا می‌گیرد، آن‌گاه که دلش مزار امامی می‌شود. گویی در آن هنگام، دست و پایش می‌لرزد! امامی که جواد بود و جود، قطره‌ای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.

او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گره‌های فکری؛ که بی‌درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می‌گفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می‌داد. جوان بود و جوانه امامتش، بهاری‌ترین تصویر روزگار؛ مولایی که در کودکی، اعجاز امامت را به تصویر کشید و بالیدن بی‌وقفه‌اش، خار چشم دشمنان شد. چنان عطر و بوی آسمان داشت که زمین، مدهوش تماشایش بود. چشمه چشمه حکمت و الهام از سینه‌اش می‌جوشید و هر چه ناپاکی را در زلال عصمتش می‌شست.

السلام علیک یا جوادالائمه (علیه‌السلام)…


free b2evolution skin
1
مهر

فرازی از وصیت شهید چمران

برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم…”


free b2evolution skin
1
مهر

گول نخورید ونجیب بمانید..

« اگر ما می خواهیم در مورد مسئله زن، درست فکر کنیم و درست حرکت کنیم و دچار خطا نشویم باید ذهنمان را از حرف های کلیشه ای فرآورده غربی ها به کلی خالی کنیم. غربی ها نسبت به مسئله زن بد فهمیدند، بد عمل کردند و همان فهم بد و غلط و عمل گمراه کننده و مهلک خودشان را به صورت سکه رایج در دنیا کردند.» مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)

زن غربی پریشان و پشیمان است اما مجبور است ادای شادبودن را درآورد

زن غربی هویتش به تاراج رفته و گرفتار ظلمی گردیده است که یارای رهایی از آن را ندارد

ظلمی که «جوانا فرانسیس» نویسنده و روزنامه نگار زن آمریکایی به صراحت به آن اذعان کرده است . این زن مسیحی چند سال پیش به زنان مسلمان لبنان که در زیر آماج بمباران اسرائیل بودند نامه می نویسد و با رشک بردن به عفت و حیا و نجابت زنان مسلمان و بر شمردن ظلم بزرگی که به زنان غربی شده است از زنان مسلمان می خواهد در دامی که غرب برای آنان گسترده است گرفتار نشوند و به جای تقلید از زن غربی ،حافظ عفت و نجابت خود باشند.

این نویسنده آمریکایی در بخشی از این نامه می گوید: « ما زنان غربی شستشوی مغزی داده شده ایم که باور کنیم شما زنان مسلمان مورد ظلم واقع شدید. اما در حقیقت این مائیم که مورد ظلم واقع شده ایم، برده مُدهایی هستیم که پستمان می کند، نسبت به وزن و انداممان عقده ای شده ایم و گدای محبت مردانی هستیم که نمی خواهند رشد فکری یابند…در اعماق وجودمان می دانیم که سرمان کلاه رفته است.»

متن کامل نامه در ادامه مطلب آمده است.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
31
شهریور

کمی واقع بین باشیم

روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که 4 زن داشت  . زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهراتگران قیمت و غذاهای خوشمزه  پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می داد.

زن سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار میکرد . پیش دوستهایش اورا برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مردی دیگر برود و تنهایش بگذارد

واقعیت این است که او زن دومش را هم بسیار دوست می داشت . او زنی بسیار مهربان بود که دائما نگران و مراقب مرد بود . مرد در هر مشکلی به او پناه می برد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید. 

اما زن اول مرد ، زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود ، اصلا مورد توجه مرد نبود . با اینکه از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریبا هیچ توجهی به او نداشت. 

روزی مرد احساس مریضی کرد و قبل از آنکه دیر شود فهمید که به زودی خواهد مرد. به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت : 
” من اکنون 4 زن دارم ، اما اگر بمیرم دیگر هیچ کسی را نخواهم داشت ، چه تنها و بیچاره  خواهم شد !" 

بنابرین تصمیم گرفت با زنانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند . اول از همه سراغ زن چهارم رفت و گفت : 
” من تورا از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام ، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟" 
زن به سرعت گفت :” هرگز” همین یک کلمه و مرد را رها کرد. 

ناچاربا قلبی که به شدت شکسته بود  نزد زن سوم رفت و گفت : 
” من در زندگی ترا بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟" 

زن گفت :” البته که نه! زندگی در اینجا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم ” قلب مرد یخ کرد. 
مرد تاجر به زن دوم رو آورد و گفت : 
” تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر ، می توانی در مرگ همراه من باشی؟”

زن گفت :” این بار با دفعات دیگر فرق دارد . من نهایتا می توانم تا گورستان همراه جسم بی جان تو بیایم اما در مرگ ،…متاسفم!” گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. 
در همین حین صدایی او را به خود آورد : 

” من با تو می مانم ، هرجا که بروی” تاجر نگاهش کرد ، زن اول بود که پوست و استخوان شده بود ، انگار سوء تغذیه بیمارش کرده باشد .غم سراسر وجودش را تیره و ناخوش  کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و آرام گفت :” باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت بودم …" 

در حقیقت همه ما چهار زن داریم !

الف : زن چهارم که بدن ماست . مهم نیست چقدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ، اول از همه او ترا ترک می کند. 
ب: زن سوم که دارایی های ماست . هرچقدر هم برایت عزیز باشند وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد. 
ج : زن دوم که خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر هم صمیمی و عزیز باشند ، وقت مردن نهایتا تا سر مزارت کنارت خواهند ماند. 
د: زن اول که روح ماست. غالبا به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می کنیم . او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعیف و درمانده رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه ما باشد اما دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است.


free b2evolution skin
30
شهریور

من زنده ام

کتابهای زیادی هستند که حال و هوای دفاع مقدس را زنده‌ می‌کنند، همانطور که تعداد قابل توجهی کتاب، به نقش زنان در دفاع مقدس می‌پردازند مانند «دا»، «خاطرات ایران»، «از چنده‌لا تا جنگ» و… . از میان این کتاب‌ها برخی هم به زندان‌ها و اردوگاه‌های عراق سرک کشیده‌اند تا روایتگر، حال روز اسرای ایرانی در دوران سخت اسارت باشند که کتاب «پایی که جاماند» معروف‌ترین آنهاست.

اما بین همه این کتاب‌ها شاید خیلی کم باشند آنهایی که دوران اسارت زنان ایرانی در چنگال بعثی‌ها را به تصویر بکشند. اصلاً شاید خیلی‌ها با خواندن این جمله این سوال را بپرسند که مگر در میان اسرای ایرانی زنی هم وجود داشته است؟

پاسخ کوتاه سوال بالا یک کلمه است: «بله». اما برای شنیدن پاسخ تفصیلی‌اش باید زحمت خواندن یک کتاب 550 صفحه‌ای به نام «من زنده‌ام» را به خود هموار کنیم. البته سختی که چه عرض کنم، خواندن حکایت اسارت، رنج‌ها، امیدها و تلاش‌های یک دختر هفده ساله ایرانی در طول چهار سال اسارت در عراق آنقدر جذابیت دارد که بتوان کتاب را تند و تند ورق زد و کلماتش را بلعید.«معصومه آباد» وقتی در میان بهت و ناباوری توسط نیروهای عراقی که از کارون رد شده بودند، اسیر می‌شود تنها هفده سال داشته است. آن دختر نوجوان در روزهای ابتدایی حمله عراق تعدادی از ایتام جنگ زده را برده بود شیراز تا از صحنه جنگ دور کند و هنگام برگشتن ناگهان اسیر می‌شود؛ اسارتی که اگرچه فکر می‌کرده به زودی تمام خواهد شد اما چهار سال طول می‌کشد و چه‌ها که او در این چهار سال به چشم خود نمی‌بیند!

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
29
شهریور

پیروزی به قیمت تبعیض...

دوستان خير انديش به حضور علي (علیه السّلام) آمدند و با نهايت خلوص و خيرخواهي تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهم تر، ‌انعطافي در سياست خود پديد آورد، پيشنهاد كردند كه خودت را از درد سر اين هوچيها راحت كن، « دهن سگ به لقمه دوخته به » : اينها افراد متنفذي هستند، بعضي از اينها از شخصيتهاي صدر اول اند، تو فعلا در مقابل دشمني مانند معاويه قرار داري كه ايالتي زر خيز مانند شام را در اختيار دارد، چه مانعي دارد كه به خاطر «مصلحت» ! فعلا موضوع مساوات وبرابري را مسكوت عنه بگذاري ؟

علي (علیه السّلام) جواب داد:

أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ! وَاللّهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ، وَمَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً! لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ، فَکَیْفَ وَإِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللّهِ.


شما از من مي خواهيد كه پيروزي را به قيمت تبعيض و ستمگري به دست آورم ؟ از من مي خواهيد كه عدالت را به پاي سياست و سيادت قرباني كنم ؟
سوگند به ذات خدا كه تا دنيا دنياست چنين كاري نخواهم كرد و به گرد چنين كاري نخواهم گشت. من وتبعيض ؟! من و پايمال كردن عدالت؟!
اگر همه اين اموال عمومي كه در اختيار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و مي خواستم ميان مردم تقسيم كنم، هرگز تبعيض روا نمي داشتم تا چه رسد كه مال مال خداست و من امانت دار خدايم.


نهج البلاغه، خطبه 126


free b2evolution skin
28
شهریور

برا خدا حاجی شو!!!

دست های کوچکش

به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد

التماس می کند : آقا… آقا “دعا ” می خــری؟؟؟

و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند

و برای فرج آقا “دعا ” می کند!!!!!


free b2evolution skin
27
شهریور

خوشبختی در سه جمله

خوشبختي ما در سه جمله است :

تجربه از ديروز، استفاده از امروز، اميد به فردا
ولي ما با سه جمله ديگر زندگي مان را تباه مي کنيم:
حسرت ديروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

قال عليٌ (عليه‌السّلام):«الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَيّر» (نهج‌البلاغه فيض، ص 1086)
امام علي (عليه‌السلام) فرمود:«فرصت مانند ابر از افق زندگي مي‌گذرد، مواقعي كه فرصت‌هاي خيري پيش مي‌آيد غنيمت بشماريد و از آن‌ها استفاده كنيد».
توضيح: فرصت يعني نوبت آماده شدن شرايط لازم براي نيل به هدف و استفاده از فرصت، يعني سعي و كوشش در راه بهره‌برداري صحيح از آن نوبت. کشاورز باید از فرصت استفاده كند و با سعي و كوشش در شخم زدن و بذر ريختن و مراقبت كردن، وظايف خود را بدرستي انجام دهد تا محصولي بدست آورد، محصّل بايد از فرصت مناسب و شرايط مساعد و كتاب و مدرسه و معلّم و محيط امن و سلامت خود استفاده كند و با جدّيت در تحصيل علم و تمرين و مطالعه بكوشد تا به مدارج والای علمي نائل گردد، بيمار بايد از فرصت وجود طبيب و دارو و پرستار و بيمارستان استفاده كند و با سعي و مراقبت در استراحت و پرهيز و استفاده از داروهاي مفيد، خويشتن را درمان نمايد، گمراهان و بدكاران بايد از وجود تعاليم الهي و رهبران روحاني و عقل و درايت خويش استفاده كنند و با مجاهده در راه فضيلت و سعي و كوشش در انجام وظايف ايماني و اخلاقي، خود را در صف پاكان و نيكان درآورند و بدين وسيله موجبات خوشبختي و سعادت ابدي خويش را فراهم نمايند.
خلاصه استفاده از فرصت‌هاي مناسب و بهره‌برداري از شرايط مساعد، پايه اساسي موفقيت و پيروزي بشر در جميع شئون مادي و معنوي است، عاقل‌ترين مردم كساني هستند كه همواره از شرايط موجود استفاده مي‌كنند و هيچ فرصتي را به رايگان از كف نمي‌دهند.

free b2evolution skin
27
شهریور

زن ایرانی یک سرباز نیست!

زن ایرانی یک سرباز نیست…

اما به قدر سرباز میدان جنگ شجاعت دارد و

با اینکه جهاد در میدانهای رزم بر او واجب نیست،

اما به قدر یک جهادگر در راه خدا تلاش میکند و

در تمام صحنه ها حضور دارد.

امام خامنه ای7/11/1363


free b2evolution skin
27
شهریور

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرض

زمین به نور خدا روشن می‌شود یعنی چه، در حالی که می‌دانیم زمین به نور خورشید روشن می‌شود؟


نه تنها زمین، بلکه کل زمین و آسمان‌ها به نور خداوند متعال روشن می‌شود. چنان چه فرمود:

«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الأَرض …» «النور – 35»  خدا نور آسمان‌ها و زمین است … .

«نور» یکی از اسمای خداوند متعال است. از ویژگی‌های نور [چه مادی و چه غیر مادی] این است که نور به خودی خود ظاهر و پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌گردد. به عنوان مثال: خورشید به خودی خود پیداست و هیچ نور دیگری سبب پیدایش آن نمی‌شود، اما هر چیز دیگری به نور خورشید روشن و پیدا می‌شود.

‏منظور از «پیدا» یا ظاهر بودن، همیشه به چشم مادی دیده شدن نیست، بلکه «هستی یا وجود داشتن» است. وقتی می‌گوییم «چیزی ظاهر و پیدا است»،‌ یعنی وجود و هستی دارد و وقتی می‌گوییم: «سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌شود»، همیشه پیدایش در چشم بیننده نیست، بلکه سبب «وجود یافتن» و پیدا شدن پس از نیستی می‌گردد. لذا «خداوند نور زمین و آسمان‌هاست»، یعنی: خودش هست و سبب هستی (پیدایش) یافتن زمین و آسمان‌ها و هر چه در آنها هست می‌‌باشد.

«نور» در عامل ماده نیز همین معنا و ویژگی را دارد، با این تفاوت که در عالم ماده اشیایی هستند، منتهی چون نوری به آنها نتابیده و آن نور به چشم بیننده منعکس نشده و به اصطلاح در ظلمت قرار گرفته‌اند، به چشم ما و بسیاری از موجودات دیگر دیده نمی‌شوند و همین که نور بر آنها تافت، در چشم بیننده، ظاهر، هویدا و پیدا می‌شوند. اما «نور» در اصل حقیقت خودش به معنای «وجود و هستی» است. هستی ظاهر و پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌شود. خداوند «هستی مطلق» است. به غیر از او هستی دیگری وجود ندارد [چرا که دو هستی معنا ندارد. وجود دو هستی، به مثابه محدود بودن هر یک از آنهاست که خود دال بر ناقص و توأم با نیستی بودن است]. اوست که به زمین و آسمان‌ها (مخلوقات) هستی می‌بخشد و سبب ظهور و پیدایش آنها می‌شود.


free b2evolution skin