8
آبان

قاطعیت در عمل

در پست قبلی اولین بعد شخصیتی امام حسین علیه السلام را مورد کنکاش قرار دادیم در این پست سعی داریم دومین بعد شخصیتی امام حسین  علیه السلام را از نگاه بگذرانیم.

جنبه دیگری از ویژگی شخصیتی امام حسین (ع)، قاطعیت در عمل می باشد که این جنبه از عظمت وی ، عملی تر از صداقت در گفتار است . چه این یک آهنگ است وعزم قاطع و تعهد درونی برای رسیدن به هدف نهایی با وجود هر نوع اشکالی . درکی است که افراد حساس چنان آن را احساس می کنند که گویی در مغزشان جوششی چون انفجارآتشفشان به وجود آمده و در آنها جریان می یابد.
نمونه این مطلب سخنان آتشین و منطق حسین (ع) در برابر کسانی بود که می خواستند نظر او را برگردانند. البته این کسان معذورند، زیرا نه جانی چون جان او در بر ونه درکی چون درک او در سر و نه در قلب خود همچون او چنین گدازه هایی پر شرر داشتند.
یکی از این افراد عبدالله بن عمر می باشد که اگر چه یزیدی نبود اما آن جا که بامردانگی حقیقی روبه رو می شوند، قدرت ابراز مردانگی ندارد و چون دانه های ریز شن که در دامنه کوهی بلند قرار دارد، با وزش باد به پایین سرازیر می شود. امام حسین (ع) درپاسخ به وی که از او خواسته بود با گمراهان از در آشتی درآید و او را از کشتار و کشته شدن بر حذر داشت ، گفت :
«ای اباعبدالرحمان ، از جمله پستی های این جهان در برابر خدا را ندیده وندانسته ای ، که سر یحیی بن زکریا، به یکی از زنان هرزه و بدکاره بنی اسرائیل هدیه داده شد؟» از کلمات امام پی ببریم ، که حاضر نیست از راه حق رو برگرداند.


free b2evolution skin
7
آبان

ما رایت الا جمیلا...

آیا قضیه حضرت زینب که سرش را به چوبه محمل زد با کلام او: «ما رایت الا جمیلا» منافات ندارد؟!

اولاً نقل شده است “وقتی در کوفه سرهای شهدا را که در جلوی آنها سر مقدس ابا عبدالله (ع) بود وارد کردند و مقابل کاروان اسرا آوردند؛ حضرت زینب وقتی چشمش به آن سر منوّر افتاد سر به چوب جلوی محمل کوبید به گونه‌ای که خون از آن جاری شد". مرحوم حاج شیخ عباس قمی در این باره می‌گوید: این روایت را گرچه علامه مجلسی نقل کرده، ولی مأخذ آن، دو کتابِ غیرِ معتبرِ (یعنی کتاب منتخب طریحی و کتاب نورالعین) است[1].

بنابراین ملاحظه می‌کنید که اصل این نقل قابل اشکال بوده و به طور قطع ثابت نشده است، لکن گذشته از این نقل، صرف عزاداری به اشکال دیگر؛ مثل اشک ریختن و غمگین شدن در سوگ اباعبدالله( ع) در قبال جمله حضرت زینب (س) “مارایت الا جمیلا"، توجیه معقولی دارد. به این بیان که: کربلا یک سکّه دو رویه بود؛ یک روی، نیش بود از سوی بشری نادان و روی دیگر نوش بود از حکیمی مهربان، یک روی آن خون بود و شمشیر و آتش، قتل بود و غارت، و این ظاهری بود که دیده می‌شد و از سوی یزید ویزیدیان بود، اما روی دوم که درک آن بصیرت و دقت نظر لازم داشت، تقرب به ذات اقدس الهی بود؛ به نمایش گذاردن درس‌ها و زیبایی‌های مکتب الهی و تربیت یافتگان آیین اسلام و جان‌فشانی برای احیای چنین مکتبی و عنایت خاصّ پروردگار به جهت این جان‌ بازی، و ایثار در راه هدف مقدس الاهی، همان هدفی که خداوند در آفرینش انسان و هدایت او داشت و دارد و این که این هدف و این هدایت بایستی تا قیامت بماند؛ تا بشریت در سایه آن تربیتی آسمانی بیابد؛ آن روی که مستند به خدا است عنایت است و همه زیبایی، و حضرت زینب (س) نیز همین روی را دیده که سخن از زیبایی می‌گوید؛ از همین روی است که هر چه آتش جنگ شدّت می‌گرفت امام حسین (ع) و برخی از همراهانش را می‌دیدند که چهره‌هایشان گلگون‌تر و شکفته‌تر می‌شود و دلهاشان آرامتر می‌گردد…[2].

آری درد است که بشریت چنین هادیان الهی و شخصیت‌های والای انسانی را قدر نشناخته و ناجوانمردانه‌ترین رفتارها را بر آنها روا دارد و انسانیت را از وجودشان محروم کند، درک این درد آن قدر هست که دلها غمگین و چشمها گریان شود، و عواطف انسانی را تحریک کند و عزایی به پا شود، چنان که استاد شهید مطهری می‌گوید: «پیغمبر یعنی انسان کامل، حسین یعنی انسان کامل، زهراء یعنی انسان کامل، یعنی مشخصات بشریت را دارند با کمال عالی مافوق مَلَک؛ یعنی مانند یک بشر گرسنه می‌شوند، غذا می‌خورند، تشنه می‌شوند، آب می‌خورند، احتیاج به خواب پیدا می‌کنند، بچه‌های خودشان را دوست دارند، غریزه جنسی دارند، و لهذا می‌توانند مقتدا باشند، اگر اینجور نبودند امام و پیشوا نبودند…عواطف و جنبه‌های بشریشان از ما قویتر است و در عین حال در جنبه‌های کمال انسانی از فرشته و از جبرئیل امین بالاترند و لهذا امام حسین می‌تواند پیشوا باشد، چون تمام مشخصات بشری را دارد، او هم وقتی جوان رشیدش می‌آید از او برای جنگیدن اجازه می‌خواهد، دلش آتش می‌گیرد… عاطفه از کمالات بشریت است ولی در مقابل رضای حق پا روی همه اینها می‌گذارد»[3]. یعنی با وجود این همه عاطفه، در این مصیبت ها و گریه ها هرگز سخنی بر زبان جاری نمی شود یا رفتاری بروز نمی کند که خلاف رضای الهی و موجب خشم و سخط او شود.

بنابراین تفاوت آنها با دیگران در این است که غمها و غصه‌هایشان برای خدا و در راه خدا است، دردهاشان باعث نمی‌شود که راه خدا را ترک گویند بلکه در این راه تا پای جان استقامت می‌کنند و از همین روی لایق دریافت عنایت الهی شده و جانشان از آن سیراب می‌گردد و فطرت توحیدی از آن لذت برده، نشاط می‌یابد و این روی زیبای واقعه است.

اما ابن زیاد با آن سخن جاهلانه[4]‌، جنایت و کردار زشت خود را به خدا نسبت داد و هدف او به حقّ جلوه دادن جنایات خویش و تحقیر جایگاه امام (ع) و یارانش بود، که زینب کبری‌ به او فهماند از خدا زشتی نمی‌رسد، آن چه از خدا رسید همه زیبایی بود و ما جز زیبایی ندیدیم و آنچه قبح و زشتی بود از تو و امثال تو رسید نه از خدا، تو خواستی ما درد کشیده و کوچک و نابود شویم، آری رنج بردیم، درد کشیدیم اما با صبر و استقامت در برابر آن به عنایت خدا و زیبایی­ها رسیدیم، ما را به آرزوی شهادت رسانید و عزّت و بزرگی داد و به مکتب پیامبر و اهل‌بیتش، حیات و بقاء بخشید، در عوض، نابودی و حقارت نصیب شما خواهد شد.

منابع:

 

[1]- قمی، شیخ‌عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص753، چاپ هفتم، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، 1372 .

[2]- نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 44، ص297، باب35؛ ج 6، ص154، باب6، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق.

[3]- مطهری، مرتضی، مقتل مطهر،ّ گفتار 36، ص180، چاپ چهارم، انتشارات زمان، تدوین و تحقیق از جعفرصالحان، تهران، 1382.

[4]- چگونه دیدی کار خدا را با برادر و خاندانت… مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 45، ص 115، باب 39، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، 1404 ق.


free b2evolution skin
6
آبان

دینداری منهای بیداری...

کوفیان همیشه برایمان ضرب المثل بی وفایی بوده اند. از کوفی‌ها و پیمان شکنی‌شان زیاد شنیده ایم، اما تا بحال از خود پرسیده ایم چرا سرنوشت کوفیان اینگونه شد؟ چه شد که حاضر شدند خون مهمان‌هایی که با نامه سوی خود خوانده بودند را بریزند؟ بی‌شک اهل کوفه انسان‌های عجیبی نبودند، با ظاهری موجه و عموما پیشانی‌های پینه بسته. روزها و ماه‌ها و سال‌ها منتظر حضور منجی خود بودند. برخی‌هاشان همچون شمربن ذی‎الجوشن سردار سپاه امام علی بودند. کوفیان گمان می‌کردند تنها کسی که می‌تواند آنان را به حقوق دنیوی خود برساند، حسین است. درد معیشت داشتند و خیال می‌کردند حسین این درد را طبیبانه مداوا خواهد کرد. کوفیان حسین را می‌خواستند که دنیایشان را آباد کند که با اشتیاق هجده هزار نامه نوشتند. نامه‌هایی که پای هر کدام را چندین نفر امضاء کرده بود.

کاش ماشین زمان حقیقت داشت تا گاهی برای عبرت از تاریخ، یک سر به آن روزهای سیاه سفر کرد و در نیمه‌های شب صدای تضرع و نماز شب اهل کوفه را شنید. آری، دینداری منهای بیداری حکایت تلخ کوفیان بود! کوفی‌ها با کار خود ثابت کردند سرانجام ایمان در خارج از دایره ولایت، ضلالت است. و نشان دادند طریق سعادت را بی نقشه اگر پیش بروی، روزی می‌رسد که چون کوفیان، امامت را خارجی و مرتد بخوانی! می‌شود قاری قرآن صامت باشی، و قرآن ناطق را سنگ باران کنی!

مردم کوفه و نخیله از ظلم و جور روزگار معاویه به ستوه آمده بودند، سهمشان از بیت المال اندک و ناچیز و رفتار عمال حاکم استکباری آن زمان - معاویه - با آنان تحقیر آمیز بود. و این بزرگترین درد مردم کوفه بود. کوفیان اگر اول کار، یزید را به عنوان خلیفه نپذیرفته بودند و نامه‌ها به حسین نوشته بودند که بیاید و نجاتشان دهد، ناشی از تصور ضد کوفیانه ای بود که از این سلسله منحوس بنی امیه داشتند، یعنی بیم از تکرار وضع دوران معاویه! اما کوفیان مگر چه می‌خواستند جز آسودگی؟ بیم جان خود را داشتند و ترس از وخامت معیشتشان. وقتی سکه‌های طلای ابن زیاد - نماینده یزید - چشم مردم ستمدیده کوفه را گرفت، دیگر غرضی نمانده بود تا کوفیان همچنان علم مخالفت با یزید را برافراشته نگه دارند و گرد قاصد حسین حلقه زنند. آنها به خیال خود با این سکه‌ها و وعده‌های رنگارنگ، به حق خود از بیت المال رسیده بودند.

شب و روز کوفه دو روی سکه سیاه تزویر بود. سکه‌هایی که عاقبت و آخرت یک قوم را به باد داد. سکه‌هایی که کوفیان بخاطر آن، آخرت خود را با دنیا معامله کردند. آری، لعنت خدا بر آنها! اما حساب من و تو چه می‌شود امروز؟ کوفیان سر امام خود را با سکه طلا تاخت زدند. از کجا معلوم؟ نکند ما هم با اندکی پول پشت ولی را خالی کنیم. نکند ما نیز حاضر شویم بخاطر پول و معیشت، مرتکب بزرگترین معصیت شویم. باور کن نمی‌شود اینقدر ساده انگارانه درباره کوفی‌ها قضاوت کرد. بیا حساب کنیم و ببینیم نرخ معامله سنگین کوفی‌ها با ابن زیاد، به پول امروز چقدر می‌شود؟ باور کن پول کمی نبوده! بیا بنشینیم و یکبار هم که شده فکر کنیم این همه سال برای چه منتظر منجی بوده و هستیم؟ و این همه ناله و نامه و گلایه و شکوه و عریضه از چه رو بوده است؟

اگر درد غروب جمعه ما بخاطر مشکل مالی و کاری و معیشتی است، بیا تا همین حالا حساب کنیم قیمت خود را. چقدر پول اگر بپردازند به ما، دور ولی امر خود را خط می‌کشیم؟ بیا یک خبر از نرخ سکه بگیریم. ببینیم حدودا با وعده چند سکه بهار آزادی، اسیر دنیا می‌شویم؟ بیا نرخ ارز را فرض بگیریم و ببینیم امام زمانمان چقدر می‌ارزد؟ ببینیم یزید زمانه از کاخ سفید خود چند میلیون دلار اگر بفرستد، دست از آرمانمان بر می‌داریم و در برابر نائب امام زمان، زبان مان همچو شمشیرمان، بران و تیز می‌شود؟ با گرفتن چند میلیون ریال سعودی حاضر می‌شویم پیک دلدار را سر به نیست کنیم؟ چند هزار دینار اگر ملک یزید سعودی ارزانی ما کند، سر ولی را می‌بریم!؟ «ما اهل کوفه نیستیم» را تنها با شعار نمی‌توان ثابت کرد. باید قبل از آنکه به عاشورا برسیم ثابت کنیم که ما اینگونه نیستیم. امشب شب اول محرم است. بیایید تا دیر نشده، قیمت خود را حساب کنیم!


free b2evolution skin
5
آبان

از دیار حبیب

از دیار حبیب رمانی است کوتاه که گوشه هایی از زندگیی حبیب ابن مظاهر یار سالخورده ی حضرت سیدالشهدا(ع) را به تصویر می کشد؛ البته قسمت اعظم آن به شهادت حبیب در کربلا اختصاص دارد و وصف عشق و شیدایی او به امام زمانش. این داستان از اینجا آغاز می شود که حبیب ابن مظاهر و میثم تمار در ملاقاتی مقابل چشم عده ای از مردم، هر یک از عاقبت کار آن دیگری و چگونگی شهادتش خبر می دهند، آنگاه از هم جدا شده و …


بخش‌هایی از کتاب “از دیار حبیب”

جان در قفس تن حبيب ، بى‌تابى مى‌كند. حبيب به حال خود نيست. انگار رخت پيرى پراكنده است، در چشمه عشق، وضوى ارادت گرفته است و يكباره جوان شده است.
جوانى كه خويش را به تمامى از ياد برده است و لجام دل به دست عشق سپرده است.
هيچكس حبيب را تاكنون به اين حال نديده است، گاهى آه مى‌كشد، گاهى نگاهى به خيام حرم مى‌اندازد، گاهى به افق چشم مى‌دوزد، گاهى خود را در نگاه معشوق گم مى‌كند، گاهى مى‌گريد و گاهى مى‌خندد.

اكنون به ديدار اين يوسف وصال، چگونه دست از ترنج بشناسم؟ چگونه خود را پيدا كنم، چگونه خويش را دريابم و در چنگ بگيرم؟

عشق و جنونى كه گريبان حبيب را چاك زده، از خود بيخودش كرده است…

می توانید از اینجا متن کامل کتاب را دانلود کنید


free b2evolution skin
5
آبان

پای بندی به اصول

یکی از ویژگی های شخصیتی امام حسین (ع) پای بندی آن بزرگوار به اصول وبنیادها می باشد. این ویژگی را می توان در وصیت وی به برادرش محمد حنفیه درک نمودکه فرمود: من این قیام را نه از روی خودبینی و سبک سری می کنم ، نه قصد طغیان دارم ونه آهنگ تبهکاری در سر و نه ستمگری را در خود می پرورانم ، بلکه تنها هدف من آن است که درمیان امت جدم خواستار اصلاح شوم . با این حرکت خود می خواهم به معروف فرمان دهم و از منکر بازدارم . هر کس بر پایهٔ حق از من پذیرا شد، خدا به حق بسی شایسته تر است و هر کس نپذیرفت ، چنان در آهنگ خود پایداری کنم که خدا میان من وآن گروه به حق قضاوت فرماید، که او از همه داوران بسی بهتر است .
این سخنان صریح رادر کاخ فرمانداری و در مرکز حکومت و سرسرای قدرت بی هیچ پروا و هراسی بیان کرد .با قلبی استوار و شجاعتی بی نظیر و با پشت گرمی به اصول اعتقادی و پایداری در مکتب . در این پاسخی که امام حسین (ع) به ولید داد؛ قدرت رودروایستادن را با هوشمندی سیاسی و راه خردمندانهٔ رهایی را با سلامت منطق و پدیدهٔ تسلیم را با اعتراض شدید در هم آمیخته است . در تاریخ چنین آمده :
ولید فرماندار مدینه ، امام حسین (ع) را دعوت نمود و خبر مرگ معاویه را به اوداد واو استرجاع نمود، سپس نامهٔ یزید را در مورد گرفتن بیعت برای او خواند. حسین به او گفت به نظرم نمی رسد که تو به گرفتن بیعت من برای یزید پنهانی اکتفا کنی ، بلکه خواستاربیعتی آشکار هستی که مردم از آن با خبر شوند .ولید گفت : آری چنین است و امام حسین (ع) فرمود که برگرد و فردا همراه گروهی از مردم نزد ما بیا.
در این هنگام مروان به ولید گفت : به خدا قسم اگر حسین هم اکنون بیعت نکرده از تو جدا شود، هرگز نخواهی توانست بدو دست یابی . او را حبس کن و تا بیعت نکرده اجازه بیرون رفتن به وی نده یا اینکه گردنش را بزن .
حسین رو به مروان کرده به او گفت : وای بر تو ای پسر زن کبود چشم ! تومی خواهی گردن مرا بزنی یا او! دروغ گفتی به خدا قسم و پستی نشان دادی . سپس رو به ولید کرده و گفت : فرماندار، ما از خاندان نبوت و سرچشمه رسالتیم ، خدا به وسیله ما آغازنهاد و به وسیله ما به انجام رسانید. در حالی که یزید تبهکاری میخواره و کشنده اشخاص بی گناه و آشکار سازندهٔ فساد و تبهکاری هاست . کسی چون من با شخصی چون او بیعت نمی کند. لیکن امشب را به فردا رسانیم تا ببینیم کدام یک از ما به بیعت و خلافت سزاوارتریم .
قدرت پایداری برای حق در جان ها بانگ و فریاد حق نیز بی گمان اثر کوبنده خودرادر گوشهای باطل می گذارد. و در نتیجه آن را یا کر می کند یا در صلاح و حق را به روی وی می گشاید.
فریاد حق امام نیز همان طنین بلندی بود که انعکاس آن در گوش ولید پیچید.چنانکه ولید بعد از بیرون رفتن امام حسین خطاب به مروان چنین گفت : سبحان ا… اگرحسین گفت بیعت نمی کنم او را بکشم ؟ به خدا سوگند گمان نمی کنم کسی با دست آغشته به خون حسین ، خدا را ملاقات کند و میزان عملش بسی سبک نباشد. خدا در روزقیامت بدو نمی نگرد و او را تزکیه نمی کند و شکنجه ای دردناک بهره او است .

منابع در آخرین نسخه  ذکر خواهد شد.


free b2evolution skin
4
آبان

هیئت با طعم غفلت...

بی شک «هیئت» یکی از قوی­ترین مراکز دینی و معرفتی شیعه بوده و هست و نقش آن در بالا رفتن معنویت فرد و اجتماع بی بدیل است. یک هیئت مذهبی اگر بتواند با استفاده از روشی صحیح، عالمانه و عاشقانه حرکت کند خواهد توانست بیشترین نقش را در رشد و تعالی جامعه اسلامی داشته باشد که هیچ حرکت و تشکلی به پای آن نخواهد رسید و توان رقابت با او را نخواهد داشت.

در ذیل رابطه بین هیئت و تقویت حرکت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را بررسی کردیم:

نگاه اول: هیئت

محرم که از راه می رسد، بساط هیئت ها و مراسمات عزاداری به راه می شود. خلاصه شوری به پا می شود و بیشتر ما امت حزب الله سر و کارمان به هیئت ها و مجالس می افتد. آن قدر گرم عزاداری و هیئت و روضه هستیم که از بند دنیا و مافیها رها می شویم. اصلاً دیگر برایمان مهم نیست در اطرافمان چه می گذرد، چون آن چه در این ایام مهم است، هیئت است و روضه …؛ اخبار، سیاست، دغدغه ها و … همه کنار می رود؛ چون باید به هیئت رسید.

نگاه دوم: غفلت

اما یک سوال! برای چه به هیئت می آییم؟ بگذارید جور دیگری بپرسم: آیا در این ایام باید تنها به فکر روضه و شرکت در هیئت بود؟ این جاست که باید یک سوزن به خودمان بزنیم، یکی از آسیب هایی که در این ایام، مخصوصاً برای افراد انقلابی و متدیّن وجود دارد، این مسئله است که ما از همه چیز غافل می شویم و تنها به فکر شرکت در مراسم ها و هیئات هستیم. نمی دانیم چه می گذرد! چه خبر است! شاید مملکت و انقلاب را آب ببرد و ما را آه! آن قدر حواسمان به شرکت در هیئت و عزاداری است که گاهاً از مسائل روز، آرمان ها و فعالیت ها غافل می شویم. در حالی که ما باید به هیئت ها و مجالس عزاداری به چشم یک فرصت نگاه کنیم. فرصتی که در آن امکان شکل دهی و پیگیری آرمان ها و دغدغه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در مسیر انقلاب و اسلام ناب، وجود دارد. نباید این گونه باشد که در محرم از مسائل روز و پیگیری فعالیت هایمان غافل شویم، بلکه برعکس آن چه کارکرد اصیل هیئت هاست، ایجاد و تقویت حرکت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی درست و منطبق با اصول اسلام و انقلاب است. اصلاً بگذارید راحت بگویم: هیئتی که این گونه نباشد و ما را از همه چیز غافل کند، هیئتی است با طعم غفلت!


free b2evolution skin
4
آبان

کربلا نمان! کربلایی بمان!

هیچ کهن‌سالی موهایش را در آسیاب سفید نکرده اما موهاشان در یک مسیر هم سفید نشده‌اند! آدم به آدم، گروه به گروه، این تارهای سفید، حکایت جداگانه‌ای دارد.

به هنگام پیری مرانم ز پیش
وقتی می‌گویی پیرغلام امام حسین(ع)، تکلیف این ریش‌سفیدی معلوم می‌شود؛ یعنی یک عمر در وادی محبت اهل بیت(ع) نفس کشیدن، بزرگ‌شدن، پیر شدن، اثر نفس از امام گرفتن!
در این میان، نمی‌شود نمایشگاهی برای تجهیز فرهنگی هیآت مذهبی برپا شود و در آن‌جا از این پیرغلام‌های دوست‌داشتنی نبینی. پیرغلامانی که با حسین، حسین پیر شده‌اند و از عمر رفته در این مسیر، نهایت خشنودی را دارند.

که صرف تو کردم جوانی خویش
دارد می‌گوید: همین که توی کار امام حسین(ع) هستیم و نفس‌مان می‌رود و می‌آید، خدا را شکر. چه چیزی بهتر از این می‌خواهیم؟!
آنچه می‌آید، صحبت‌های حاج غلامرضا شاهنگی است. اصلا شنیدن همین یک جمله از او کافی بود تا بفهمی پیرغلامی یعنی‌چه؛ تا بنشینی پای صحبت‌هایش و هر بار که نام حضرت را می‌برد، اشک در چشمانش جمع شود و برایت از «همه چیزش» بگوید؛ از حسین(ع):

من از کودکی عاشقت بوده‌ام
از اول که به دنیا آمدیم، نوکری امام حسین را کردیم، من همه چیزم مال امام حسین است. یادم هست در جوانی آن ده شبانه‌روز را نمی‌خوابیدیم ولی حالا همین راه رفتن‌ها هم سخت شده.

قبولم نما گرچه آلوده‌ام
گفتند وقتی درب حرم امام رضا را می‌ساختند، شیخ بهایی می‌خواست چیزی لای درب حرم بگذارد تا ورود افراد کافر و گنه‌کار به حرم ممنوع شود. شب حضرت را خواب دید که گفتند: هر وقت خواستی بد و گنه‌کار و کسی در خانه‌ات نیاید، برای خانه «خودت» این‌ها را بنویس نه برای خانه ما!
ممکن است همین بچه‌ بدها که شیطنت می‌کنند، بیایند و اصلا ورق‌شان برگردد. اصلا هنر این است آن‌ها را بیاوری وگرنه بچه هیاتی‌ها که می‌آیند!

به عشقت از آن دم که خو دادی‌ام
لذت با امام حسین(ع) این است که وقتی نگاه کنی، ببینی پیغمبر(ص) می‌گویند: حسین، چراغ راه هدایت است. همین جمله برای ما کافی که هدایت شویم.
راه امام حسین(ع)، بهترین و نزدیک‌ترین و خوب‌ترین است. امیدواریم که خدا برای‌مان نگه داشته باشد؛ برای آن دنیا.

به چشم همه آبرو دادی‌ام
هر جا هم گیر کنیم و مشکلی پیش بیاید، می‌رویم سراغ ارباب و او هم همه را درست می‌کند و درست کرده است.


free b2evolution skin
30
مهر

مدعی عاشق..

عاشق مدعي دستهاي دعايش را بالا برد. اما همين که خواست براي خودش دعا کند، به ياد حديثي از پيامبر افتاد که:«الجار ثم الدار؛ اول براي همسايه، سپس خانه»!
پس همسايه هايش را بسيار دعا کرد و دوباره به خودش برگشت، اما همين که خواست براي خودش دعا کند به ياد حديث ديگري افتاد که:«هر کس ابتدا براي ديگران دعا کند و سپس براي خودش دعايش زودتر به اجابت مي رسد.»!
پس براي همه، هر آنکس که مي شناخت و نمي شناخت دعا کرد. دوباره به خودش بازگشت و براي خودش بسيار دعا کرد. اما همين که خواست آمين بگويد رنگش پريد!
در حالي که از شرم سرخ شده بود به ياد حديث ديگري افتاد که:«شيعيان ما به اندازه ي آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر مي خواستند، از صميم قلب و جدي دعا مي کردند و فرمان ظهور از جانب پروردگار مي رسيد.»!!!
عاشق مدعي فراموش کرده بودمعشوقش را دعا کند!!!

اللهم عجل لولیک الفرج


free b2evolution skin
29
مهر

تاثیر مخرب ماهواره در تضعیف بنیان خانواده

«خیال کردیم خوب زندگی کردن یعنی خریدن ماهواره مثل بقیه. لذا یک موقع خانم به همسرش می گوید دیگران ماهواره خریدند، ما هم بخریم. شوهرش نیز در پاسخ می گوید: بله، من خیلی اخبار و برنامه های علمی دوست دارم، حتما بخریم!»

«شب بعد شوهر به منزل می آید و کانال را بر ماهواره تنظیم می کند، چون ماهواره هم که چیز بدی ندارد! برنامه بفرمایید شام است! یک دفعه مرد یک خانم خوش بر و رو و زیبا می می بیند با اندام جذاب و لباس های نیمه عریان و بعد می گوید عجب شامی! خانم هم یک مرد خوش تیپ و تمیز می بیند که شوهرش زمین تا آسمان با او فرق دارد و پیش خودش می گوید عجب کلاهی سرمان رفته! و بدون آنکه دو طرف چیزی بهم بگویند تفاوت رفتار شان نسبت به هم کم کم آغاز می شود. چون زن و شوهر از این به بعد نیاز هم را در تخیل خودشان در دیگران دنبال می کنند.»«بعد از یک مدت خانم می رود کلاس مشاوره تا مشکلات زندگی اش را مرتفع کند، خب خانم محترم! همان موقعی که گفتی فلانی ماهواره خریده ما هم بخریم؛ نفهمیدی چه سیلابی به زندگی ات انداختی. حالا بعد از ۵ سال هم اگر بهشان بگویید نام چند تا کانال علمی خوب را اسم ببرید، نمی تواند چون اصلا دنبال این نبوده.»

«آقای محترم! اگر چشمت دنبال زن دیگری است، مطمئن باش یک نفر دیگر هم چشمش به دنبال زن شماست. حالا چه شما بدانید، چه ندانید. این قانون الهی است. این حدیث رسول خداست. طرف می گوید حجاب ندارم چون دلم پاک است! این حرفهای بی منطق را چه کسی در ذهن شما جا کرده؟ مگر میوه بدون پوست سالم می ماند؟ این قانون الهی است! حاال پاک و خوب شما هم یک پوست متناسب با آن می خواهد.»

«بیایید منطقی فکر کنیم. همه ی ما یک بار بیشتر زندگی نمی کنیم و می دانیم که در نهایت هم از دنیا می رویم. عقل و قرآن خدا چه می گوید؟ ایا می شود هر طور لباس پوشید؟ وقتی توجه نمی کنیم به حرفهای خدا، می خواهید فقر و بدبختی و بیماری در زندگی هایمان وارد نشود؟ اگر هم به دین اعتقادی نداریم، پس دیگر در سختی ها به سراغ خدا نرویم! او که وجود ندارد. به اسم روشنفکری بازی، خودمان با دست خودمان زندگی مان را خراب نکنیم. اسلام برای ما زندگی خوب و عاشقانه می خواهد. زندگی های تلخ که آخرش می شود وکیل گرفتن و چه کنم، چه کنم، به خاطر این است که خودمان به دور از دین خدا زندگی کرده ایم.»

گزیده ای از سخنرانی پژوهشگر مسایل دینی  دکترامیر مهرداد خسروی درباره آسیب های اجتماعی ماهواره و تاثیر مخرب آن بر سرنوشت زندگی خانواده ها


free b2evolution skin
27
مهر

نفرین بر آمریکا ممنوع!

قرآن کریم در مورد موضوع مباهله فرموده است: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ) (قرآن کریم - سوره مبارکه آل‌عمران‌آیه61)؛ هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو: بیایید! ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم و شما هم از نفوس خود؛ آن‌گاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.

ماجرای مباهله گرچه یکی از نقاط مشترک پرتعداد در عقیده شیعه و سنی است و تقریباً تمام بزرگان اسلام بر ارتباط آیه61 سوره آل عمران با آن واقعه عظیم تأکید داشته‌اند اما تاکنون کمتر از این فرصت بزرگ برای حل معضلات جهان اسلام استفاده شده است. متأسفانه در زمان حال نیز این روند ادامه یافته و بی‌توجهی به ظرفیت بالای این روز، موجب شد تا فرصتی عظیم از دست برود.

روز مباهله فرصت خوبی بود برای آنکه به بعضی افراد یادآوری شود، نفرین گمراهانی که اصرار بر ادامه روند اشتباه عقیدتی خود دارند، امری غلط نیست. همانگونه که ابراز انزجار از ظلم و جور و ستم در اسلام به کرّات دیده می‌‎شود، مواردی مانند مباهله نیز وجود دارد که تکلیف ما در برابر کفار، ظالمان، منحرفان و منافقان را مشخص کرده است.

روز مباهله سندی برای اثبات حقانیت انقلاب اسلامی و شعار «مرگ‌برآمریکا» محسوب می‌شود اما رسانه‌های انقلابی از این فرصت به‌خوبی استفاده نکردند.


free b2evolution skin
25
مهر

غفلت از حیاط خلوت های بد حجابی!

با پایان یافتن تابستان و فصل گرما طبق روال سال‌های گذشته باز هم مقوله حجاب و عفاف به حاشیه می‌رود و کمتر در جامعه به آن پرداخته می‌شود، این در حالی است که بسیاری از دست‌اندرکاران مقوله حجاب و عفاف در جامعه این روزها از یک موضوع مهم غافل شده‌اند، این موضوع مهم همان حیاط خلوت‌های بدحجابی در برخی اماکن، سازمان‌ها و شرکت‌های خصوصی است که این روزها بیش از گذشته این حیاط خلوت در جامعه خودنمایی می‌کند! همیشه در جامعه هستند افرادی که خود را تافته جدا بافته می‌دانند و در رویارویی با قانون به نحوی رفتار می‌کنند که جزو استثناها طبقه‌بندی شوند اما زمانی که این قانون‌گریزی درباره یک هنجار تعریف شده اجتماعی مانند حجاب اتفاق افتد ابعاد گسترده‌تری پیدا می‌کند که به سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت. این موضوعی است که این روزها در برخی ادارات، شرکت‌ها یا اماکن خاص در حال جریان است و برخی افراد با نادیده گرفتن قانون حجاب برای خود حیاط خلوتی را درنظر گرفته‌اند تا با هرنوع پوشش و حجابی در آن ظاهر شوند. به طور حتم برای شما هم پیش آمده است که هنگام مراجعه به برخی شرکت‌ها یا بیمارستان‌های خصوصی و آژانس‌های هواپیمایی با نگاهی به طرز پوشش و حجاب کارمندان از خود پرسیده باشید مگر اینجا ایران نیست؟!

توقف قانون پشت دروازه ساحل

تا پیش از این برخی خانم‌ها با این استدلال که خودرو حریم خصوصی است چندان مقید به حفظ حجاب خود زمانی که سوار بر خودروی‌شان هستند نبودند یا اینکه برخی سواحل را استثنا در نظر گرفته و وضعیتی را به وجود آورده‌اند که انگار قانون پشت دروازه‌های شهرهای ساحلی متوقف شده است اما به نظر می‌رسد این استثنا قائل شدن‌ها ابعاد گسترده‌تری پیدا کرده و از خودرو و سواحل به برخی شرکت‌ها، بیمارستان‌های خصوصی، آژانس‌های هواپیمایی و نمایشگاه‌هایی که گاه و بی‌گاه در شهر دایر می‌شود، کشیده شده است. جالب این جاست که در این اماکن تابلوهایی درباره حفظ حجاب و رعایت شئونات اسلامی هم نصب شده اما مراجعه‌کنندگان به محض ورود متوجه تفاوت آشکار نوع پوشش کارمندان آن با سایر شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی می‌شوند. این طرز پوشش مختص خانم‌ها نبوده و کارمندان مرد نیز ظاهر متفاوتی دارند. خانم‌ها هم همگی با وضعیت حجاب نه چندان مناسب و البته با انواع و اقسام آرایش در محل کار خود حاضر می‌شوند طوری که انگار آرایشگاهی برای کارمندان درنظر گرفته شده است که باید همگی قبل از شروع به کار سری به آنجا بزنند!

ادمه مطلب را از دست ندهید.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin